عداوت و کینه توزی ؟

2 تیر 1402 - خواندن 10 دقیقه - 809 بازدید

عداوت و کینه توزی ؟ از عداوت و کینه توزی بپرهیزیم !

دوری و مخالفت انسان با یک انسان دیگر مانند محبت و عشق دارای درجات بسیار متفاوت است .

 مخالفت انسان با یک انسان دیگر گاهی بسیار سطحی و ناچیز است که ناشی از عوامل بیرونی و بی ارزش میباشد ، گاهی مخالفت به حد بغض و کینه توزی بسیار شدید می رسد که اگر امکان داشت که دو انسان کینه توز دارای جانهای بی نهایت بودند ، همه ی جانهای هر یک از دو طرف در برابر همه جانهای طرف دیگر حالت تضاد بر خود گرفته و با تلخترین و با پر شکنجه ترین وجه برای نابودی طرف خصومت می پرداخت . این پدیده در انسان وجود دارد . چنانکه پدیده مقابل آن که عبارت است از محبت و عشق میان انسانها نیز حد و مرزی نمی شناسد . محبت از ضعیف ترین و ناچیز ترین میل و رغبت شروع می شود و ممکن است مبدل به عشق گردد که به وسیله ی آن اگر عاشق دارای جانهای بی نهایت بوده باشد ، حاضر است همه ی جانهای خود را فدای معشوق نماید و اگر همین حالت در معشوق هم وجود داشته باشد ، او هم به چنین فداکاری آماده خواهد گشت . بدین ترتیب انسان چنانکه از نظر پستی به بی نهایت درجه سقوط تنزیل میکند و از نظر عظمت و کمال به بینهایت درجه ی رشد صعود مینماید ، همچنین انسان در دو پدیده متضاد عشق و کینه هم همین سقوط و صعود را دارد . شاید در طول تاریخ بشر مخصوصا در همه ی جوامعی که ضرورت همزیستی و زندگی دسته جمعی بر مبنای اصول و قوانین ثابت شده است ، بیشترین توصیه ها و دستورات برای دوری از بغض و عداوت و کینه توزی و چشیدن طعم محبت انسانها بر یکدیگر بروز نموده است و هر چه که در یک جامعه سطح معرفت و ارتباطات معقول و عالی بالاتر رفته است ، توصیه ها و دستورات هم پر معنی تر شده و هم افزایش یافته است . ادبیات دنیا مخصوصا آن آثار ادبی که بوجود آورندگان آنها انسانهای رشد یافته و حساس و ظریف و انسان شناس بوده اند ، در تحریک انسانها به محبت و عشق و علاقه به یک دیگر و دوری از بغض و عداوت با همدیگر داد سخن داده و آنقدر مطالب ملکوتی در این باره بیان نموده اند که محیرالعقول است . بالاتر از همه ی اینها کتب آسمانی و پیامبران عظام اساسی ترین هدفهای رسالت الهی خود را ایجاد صلح و صفا و سلم و محبت در میان انسانها معرفی نموده اند . 

 ( هل الدین الا الحب ) " آیا دین جز محبت چیز دیگری است "

این همه عربده و مستی و ناسازگاری چیست...... نه همه همره و هم قافله و همزادند! 

 اگر ما در کتب و مباحث علم اخلاق که تا کنون با دست بشر نوشته شده است ، چه آن کتب و مباحثی که پشتیبان اخلاق را خدا معرفی کرده اند و چه آنهایی که اخلاق را از استعدادهای ذاتی بشر و یا محبوبیت ذاتی خود اخلاق استنباط نموده اند ، همه و همه محبت را ضروری حیات انسانها و خصومت و عداوت را تباه کننده ی آن معرفی نموده اند . در میان آن همه تقبیح پدیده عداوت و بغض که ، میتوان با قاطعیت گفت : هیچ جمله ای به عظمت جمله امیرالمومنین (ع) که مورد تفسیر ما است ، دیده نمیشود ، زیرا می فرماید : بغض و عداوت تراشنده ی موجودیت با ارزش انسانها است . معنای این جمله موقعی روشن می شود که آثار و نتایج قطعی این صفت خبیثه را در نظر بگیریم . این صفت خبیثه در یک جمله کوتاه می گوید : هستی طرف ، مزاحم هستی من است ! وقتی که هستی یک انسان مزاحم هستی دیگری بود ، کوشش برای تراشیدن و محو نمودن آن یک امر بدیهی و ضروری تلقی خواهد گشت . گفتیم که : هیچ یک از صفات متقابل بشری مانند بغض و محبت مورد توجه و حساسیت مردم مخصوصا رشد یافتگان نبوده است . با اینحال رواج کینه توزیها و بغض و عداوت نه تنها تقلیل نیافته ، بلکه به تبع باز شدن استعدادهای انسانی و گسترش نهادهای وجودی او در دو قلمرو انسان و جهان ، ابعاد و اشکال بسیار دقیق و متنوعی پیدا کرده است . ؟ باید در نظر گرفت که عداوت مانند تیغ تیز یا دیگر وسیله تراشی است که پدیده های با ارزش متنوع روان و مغز طرفین را میتراشد . این پدیده های با ارزش عبارتند از عواطف و احساسات و زیبا یابی هائی که عناصر اساسی حیات انسانی می باشند . هر نگاه کینه توزانه اگرچه همراه با عمل مخرب نباشد ، تیر مهلکی است که هر یک از آن پدیده ها را که در آن دیدگاه قرار گرفته است می شکافد و متلاشی مینماید . 

 گاهی نگاه های کینه توزانه به قدری بر اعماق مغز و روان طرف نفوذ می کند که گویی شعاع آن نگاه ها مستقیما روح انسانی را نشانه گرفته و هیچ واسطه ای در میان نبوده است . این نگاه ها حتی امان نمیدهند که اندیشه و تعلق طرف خصومت به کار افتاده و از حدت و شدت آنها بکاهند . برای روح آدمی عذابی تلخ و جانکاه تر از آن نگاه های کینه توزانه تصور نمی شود که گوئی همه ی عوامل زجر و شکنجه های دنیا در آن نگاه ها خلاصه شده است . ؟ آیا چشم انسانی میتواند لحظه ای پلیدتر و وقیح تر از آن را داشته باشد که در یک نگاه واسطه ی بروز همه ی پلیدیها و کثافتهای درون صاحبش بوده باشد ؟! آیا انسان در دشمنی و خصومت میتواند به جایی برسد که مستحق چنان نگاه ها بوده باشد ؟! قطعی است که اینگونه اعمال در درنده ترین حیوانات دیده نمی شود که روح و روان آنها بیش از عامل طبیعی خصومت برای کینه توزی فعالیت نماید . در صورتی که این انسان تکامل یافته ! میتواند برای تراشیدن همه ی سطوح موجودیت طرف خصومت خود ، کینه توزی را تا بینهایت تشدید نموده و آن را از روزنه کوچک چشمانش به نمایش در آورد . این مطلب از یک اصل مهم سرچشمه می گیرد که عبارت است از اینکه آدمی چنانکه مفهوم تجریدی بی نهایت را میتواند در ذهن خود درک نماید ، همچنین میتواند تاثرات درونی خود را مانند احساسات و عواطف ، تا بینهایت تشدید نماید . به عنوان مثال به یک چیزی که کمترین خواسته انسانی است مبدل به محبت می گردد و آن محبت به وسیله تشدید به عشق منجر می شود، در این حالت میل به درجه ی بینهایت رسیده است . و بنابراین ، ما در نهاد انسانها با یک پدیده فوق العاده با اهمیت روبرو هستیم که می توانیم آن را بینهایت سازی بنامیم . در آن هنگام که این پدیده به کار می افتد ، از حد و رمز واقعیات عینی تجاوز میکند ، [ چون واقعیات عینی هرچه باشد محدودند ]، لذا باید بپذیریم جوشش این پدیده ، مغز یا روان آدمی است ، نه واقعیت عینی. وقتی که میگوییم : "سلسله ی اعداد بینهایت است " قطعی است که این حکم نه مستند به واقعیات معدودهای عینی است و نه بر خود اعداد تحقق یافته در ذهن متکی میباشد . همچنین عواطف و احساسات و دیگر تاثرات که در درون آدمی از حدود انگیزه های واقعی تجاوز می کند و دارای شدت بی نهایت می گردد ، مربوط به مغز یا روان انسانی است ، نه انگیزه های واقعی آن عواطف و احساسات و تاثرات . در نتیجه میتوان گفت : شدت بغض و عداوت هم که از تاثرات منفی منقلب شده به فعالیت مغزی یاروانی پلید است ، میتواند تا بینهایت بیفزاید. پس در حقیقت دو طرف خصومت و کینه توزی در صدد تراشیدن پدیده ها و سطوح مغزی و روانی یکدیگر تا بینهایت برآمده اند . این حالت پلید روانی در آن هنگام که شکل دسته جمعی به خود بگیرد ، یعنی جمعی از انسانها با جمعی دیگر به کینه توزی و بغض بپردازند ، موجب بروز وقیح ترین چهره در انسانها می گردند که هیچ کلمه و کلامی توانایی بازگوئی آن را ندارد . بگذارید روانشناسان و روانپزشکان حرفه ای با این گونه مسائل توجه نکنند و از کنار آنها با کمال بی اعتنایی بگذرند و به توزین و فرمولگیری عینیات بپردازند ! نباید نشاط علمی آنان را با اینگونه جملات که بیایید در باره خاصیت بی نهایت سازی انسانها درست بیندیشید و راه بهره برداری صحیح از آن را برای مردم توضیح بدهید . این یک فضولی قبیح است که به روانشناسان و روانپزشکان بگوئید : اگر از مطالعه عینی آزمایشگاهی فراغت پیدا کردید ، چند ورق هم از کتاب سرگذشت بشری را مطالعه و مورد دقت قرار بدهید تا با ریشه های اغلب حق کشی ها و جنایات و خونریزی ها که کینه توزیها و خصومت های وقیح بوده است ، آشنا شوید و در فکر چاره سازی بیفتید !! آخر مگر تاریخ و سرگذشت زندگی انسانی که از ده ها هزارسال تا کنون در مقابل دیدگان ما گسترده شده است ، آزمایشگاه بزرگ و دقیق نیست .

ترجمه و تفسیر نهج البلاغه جلد 13 خطبه هشتاد و ششم . علامه محمد تقی جعفری.



کینه توزیبعض و کینهخصومت و عشق