روانشناسی علل رفتار

4 فروردین 1402 - خواندن 7 دقیقه - 1186 بازدید

روانشناسی علل رفتار ؟


مجید رشید پور در کتاب آشنایی باتعلیم و تربیت صفحه 67 آورده است که ؟ : " جهانی که ما در آن زندگی میکنیم بر نظام علیت استوار است .برگ خشک شده درخت بیهوده بر زمین نمی افتد. حوادث کوچک یا بزرگ همه بر اساس علل پدید می آید. هیچ تغییر و تحولی روی نمی دهد مگر آنکه عواملی آنرا ایجاب نموده باشد. پس همه ی فعل و انفعالات جهان ، بر یک سیستم دقیق علت و معلول متکی است ."

فردی می خندد ، و دیگری گریه میکند ، یکی شاداب و دیگری غمگین ، یکی به عزت و شکوه می رسد و فرد دیگری بخواری و ذلت می افتد. شاید بسیاری از این حوادث به صورت تصادف جلوه گر گردد ، ولی تحقیق علمی مستدل می دارد که کوچکترین جزر و مدی در رفتار انسانها تابع تغییرات جسمانی و روانی است .شاگردی که دروغ می گوید از ابراز حقیقت وحشت دارد ، می ترسد اگر راست بگوید مورد تنبیه قرار بگیرد ، همین ترس به شخصیت او لطمه زده ، او را به دروغ گفتن وادار میسازد. آموزگاری که در کلاس با کمترین جریانی تعادل خود را از دست داده ، چون دریای طوفانی به جوش و خروش در می آید بدون شک خصوصیات جسمی و روانی او در پیدایش این نوع رفتار موثر بوده است ، والا همین معلم در موارد دیگری با صبر و حوصله صحنه های دشوارتری را تحمل کرده ، تعادل خود را از دست نداده است .

کودکی که درس نمی خواند یا از جنبه هوش و استعداد کمبودی دارد یا از نظر حواس دارای اختلالاتی است یا اصولا افکار خام و نپخته ای در مغزش بر او حکومت میکند . پس هیچ شاگردی بدون علت تنبل و بی علاقه به درس نمی شود سپس بجای اینکه شخصیت اورا خرد کرده ، به توهین و کتک متوسل شویم باید در درجه اول او را بشناسیم و به علل رفتارش پی ببریم . بعضی از روانشناسان عقیده دارند که《 ترس فطری نیست ، و فقط در اثر تربیت غلط و یا محیط نامناسب، در افراد بوجود میآید》مثلا بسیاری از خانواده ها بر اساس تربیت غلط، کودک را از اول ترسو برا می آورند، روی همین اساس کودکان ستیزه جو و یا مهر طلب هم همه تحت شرایط خاص خانوادگی به چنین روایاتی گرفتار می گرداند. 《پاولف》روانشناس معروف روسی می گوید : ارتکاب جرم از جهاتی ناشی از علل اقتصادی و اجتماعی است ، وضع نامناسب اقتصادی خانواده و فقر را باید یکی از عوامل مهم ارتکاب جرم دانست . به طوری که آمار نشان می دهد ، جرائم اطفال و نوجوانان در شهر و محلاتی که استیصال و فقر در آنها بیشتر رسوخ دارد دیده می شود.

یکی از عوامل مهم بزهکاری شرایط بد و نامناسب وضع خانوادگی است ، جدایی و محروم ماندن اطفال از مهر و محبت مادر ، یکی از علل بزهکاری به شمار آمده است . 《بولبی》که از سالهای قبل از جنگ جهانی دوم ، مخصوصا راجع به فقدان و کمبود توجه و محبت مادر در اوان طفولیت و رابطه آن با بزهکاری مطالعه و تحقیق نموده ، در کتاب معروف 《مواظبت های مادر و سلامت روانی》که در سال 1954 از طرف بهداشت جهانی منتشر شده می نویسد : دلایل و شواهدی در دست داریم ، که جدایی طولانی از مادر را در دوره پنج سال اول زندگی طفل ، عالم اساسی پیدایش بزهکاری بدانیم . 《 هویر 》معتقد است که 80 الی 90 درصد بزهکاران نوجوانان در کانونهای خانوادگی بهم ریخته و تجزیه شده ، پرورش یافته اند . بالاخره دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که جدایی طولانی و یا مکرر طفل از والدین و محروم ماندن او از مراقبت و محبت مادر ، در ضمن سالهای اولیه طفولیت ، خصوصیات روانی غیر عادی در کودک بوجود می آورد که میتوان آنها را در سوابق اکثر نوجوانان بزهکار هم پیدا کرد .

در مواردی دیده می شود ، که یکی از کودکان در محیط خانه با همه بدرفتاری میکند ، و هر قدر پدر و مادر پند و اندرز میدهند ، ناسازگاری آن کودک برطرف نگشته ، به مرور زمان تندی و خشونت او افزایش می یابد. 

روانشناسی تشخیصی در این مرحله سعی میکند به جای درمان ، در درجه اول ، ریشه این بدرفتاری را درک کند ، لذا بر خلاف دید عامیانه که عالم بداخلاقی کودک را تندخویی و عدم انعطاف میداند ، پس از برسی و تجزیه و تحلیل آشکار می گردد که عامل اساسی ، حسادت بوده است ، منتهی کودک بوسیله اصل کلی " مبدل سازی " تلاش می کند حسادت خود را آشکار نساخته ، بلکه به عناوین مختلف از قبیل : بدرفتاری و عدم انعطاف ابراز دارد .

بزرگترین خدمتی که روانشناسی به جهان تعلیم و تربیت نمود این نکته اساسی است که هر معلول دارای علل روانی و جسمانی می باشد ، تا زمانی که آن عوامل اساسی در وجود انسانها وجود داشته باشد خود به خود امکان هر نوع تحول و دگرگونی غیر ممکن خواهد بود ، مگر آن علل و عوامل را از میان برداریم .

در روانشناسی رفتار غیر عادی ، دانشمندان تحقیقات جالبی نموده اند از آن جمله این که بر اثر شیوع برخی از بیماریهای روانی ، امکان دارد ضایعات جسمانی بوجود آید بدون آنکه این ضایعه ارتباطی با جنبه های جسمانی داشته باشد . مثلا ممکن است فردی بر اساس بیماری هیستری به نابینایی و یا فلج گرفتار شود بدون اینکه کوچکترین اثر بیماری جسمی در این دو بیمار به چشم بخورد ، در این نوع بیماری هر قدر بیشتر به درمان عضوی بپردازند ، کمتر نتیجه آیی عایدشان خواهد شد ، زیرا علت این بیماری بدون شک بحران های روانی و ناراحتی های عصبی بوده است، بنابراین در خاتمه میتوان چنین نتیجه گرفت :

1- هر نوع رفتاری که از انسان سر میزند ، بر اساس نظام علیت دارای علل و عوامل متعددی میباشد .ممکن است برخی از این علل بر خود شخص مجهول بوده ، به طور ناخودآگاه تاثیر گذارد .

2- برای تغییر رفتار بجای پند و اندرز یا تهدید و کتک زدن باید سعی کرد عامل اصلی یعنی علت رفتار را تشخیص داده ، برای تغییر رفتار آن را از میان برداریم . امروز دیگر نمیتوان با حرف و سخن بیماریهای جوانان را درمان کرد ، بلکه باید دید ، چرا جوان عصیان می کند ؟ علل این شورش چیست ؟ پس از مرحله تشخیص ، برای درمان باید این علل را از بین برد. پس پدران و مربیان در تغییر رفتار ، باید به علل رفتار توجه داشته باشند .


حقوق کودکعلل رفتارنوجوانبیماری هیستری