کاربست نظریه انتخاب عقلانی بر سیاست پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق (قسمت اول)

6 اردیبهشت 1403 - خواندن 36 دقیقه - 45 بازدید


مقدمه:

حمله عراق به ایران در شهریور ماه ۱۳۵۹ سرآغاز رسمی طولانی ترین و مهم ترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم بود که در نهایت پس از ۸ سال مبارزه همه جانبه زمینی، هوایی و دریایی در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی دو کشور پایان یافت. جنگ ایران و عراق که از درگیری های مرزی با استفاده از سلاح های شیمیایی و تضییع منابع عظیم دو کشور کشیده شد، در نهایت بدون دستیابی رژیم بعث به اهداف خود و همچنین ملاحظات راهبردی تهران به پایان رسید، در این مقاله سعی بر آن است تا با استفاده از نظریه انتخاب عقلانی، به بررسی دلایل پایان جنگ ایران و عراق پرداخته شود. بر اساس این نظریه، دولت ها بازیگران خردمندی هستند که رفتارها و تصمیمات آنها هدفمند و در راستای به حداکثر رساندن سود و کاهش هزینه هایشان است. در مورد این که جنگ ها چگونه و چرا به پایان می رسند نظرات مختلفی ارائه شده و اندیشمندان فرضیه های متعددی را برای پایان جنگ مطرح می کنند. نظریه انتخاب عقلانی یکی از رایج ترین نظریه ها برای پایان جنگ است.

چارچوب نظری:

نظریه انتخاب عقلانی که از حوزه علم اقتصاد به حوزه علوم اجتماعی راه یافته از دهه ۱۹۵۰ به عنوان بخشی از مطالعات آکادمیک سیاست پذیرفته شد و در سال های بعد، از شهرت ویژه ای برخوردار شد.

نظریه انتخاب عقلایی، بازیگران سیاسی را به عنوان واحدهای تحلیلی در نظر می گیرد که رفتارهایشان را به شیوه عقلایی تنظیم می کنند. در این رهیافت، فرض بر این است که رفتارها و تصمیمات بازیگران بر اساس شرایط محیطی، محدودیت های ساختاری، ارزش های انتظارات و امکانات مادی شکل می گیرد و بازیگران در قالب این چارچوب ها و محدودیت ها، در صدد به حداکثر رساندن سود خود است.

فان والت به اصول عمده نظریه انتخاب عقلایی اشاره کرده است:

1- نظریه انتخاب عقلایی فردگراست: به این معنا که داده های سیاسی و اجتماعی به عنوان محصول جمعی انتخاب افراد در نظر گرفته می شود.

٢. نظریه انتخاب عقلانی بر این فرض استوار است که هر بازیگر در جستجوی به حداکثر رساندن سود مورد نظرش است و بازیگران بر اساس مجموعه مشخصی از اولویت ها و ترتیبات معینی از انتخاب های ممکن، نتایجی را انتخاب خواهند کرد که بیشترین سود مورد انتظار را داشته باشد.

٣. اولویت های بازیگران، تابع محدودیت های مشخصی است و در واقع باید اولویت ها را بر اساس نتایجی که در برخواهند داشت طبق بندی کرد.

چنان که ذکر شد، نظریه انتخاب عقلانی یکی از معمول ترین روش ها برای توضیح آغاز و پایان جنگ است. اغلب طرف داران این نظریه، معتقدند جنگ زمانی اتفاق می افتد که بر اساس تخمین دولت های درگیر در جنگ، سود مورد انتظار از جنگ از هزینه آن بیشتر باشد.

به اعتقاد جیمز فیرون جنگ به شرطی می تواند عقلایی باشد که برای دو طرف درگیر در جنگ سود حاصل از جنگ از سود حفظ صلح، بیشتر باشد و جنگ تا زمانی ادامه می یابد که منابع یک طرف یا هر دو در حال فرسایش باشد و به این نتیجه برسند که با توسل به ابزار نظامی نمی توانند نتیجه جنگ را تعیین کنند یا این که تشخیص دهند هزینه های متصور جنگ از دستاوردهای متصور یا قابل دسترس آن بیشتر است. طبق این نظریه، جنگ زمانی به پایان می رسد که رهبری کشورهای در حال جنگ طبق محاسبات عقلایی درباره دستاوردهای جنگ، تصمیم می گیرند به جنگ پایان دهند. در واقع منافع، همان ارزش های سیاسی هستند که کشورها به خاطر آن وارد جنگ می شوند و بهای جنگ آن چیزی است که در میدان های نبرد پدید می آید. زمانی که کشورها به این نتیجه می رسند که مصالحه دستاورد بیشتری برای آنها می تواند داشته باشد و یا ضرر و زیان آنها را کاهش دهد جنگ پایان می یابد. از آنجا که پایه رفتار کشورهای درگیر جنگ، عقلانی است لذا خواسته های آنها به تبع تغییر وضعیت، تحول می یابد. این تغیر اهداف و خواسته ها ممکن است به نحوی باشد که شرایط نهایی پایان جنگ با خواسته های اولیه طرف های درگیر تفاوت کلی پیدا کند. با این توضیحات تلاش ما بر این است تا پایان جنگ عراق و ایران را بر اساس این نظریه تبیین نماییم.

دلایل پایان جنگ ایران و عراق:

عوامل متعددی در تصمیم گیری رهبران ایران و عراق برای پایان جنگ موثر بوده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم.

عوامل موثر در محاسبات رهبران ایران برای پایان جنگ:

اگر چه صدام آغازگر جنگ ایران و عراق بود، اما جنگ برای نظام اسلامی نوپای ایران فرصتی بود تا بتواند بنیادهای خود را محکم کند. رهبران ایران، پیروزی در جنگ را به عنوان کلید اصلی حل مشکلات منطقه ای خود می دانستند. مهم ترین اهداف ایران از برخورد با جنگ عراق علیه خود، دفاع از تمامیت ارضی ایران، حفظ پایه های انقلاب نوپا و نهایتا سقوط صدام بود.

همچنین جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود، جنگ به یک عامل اصلی برای صدور انقلاب اسلامی تبدیل شود، اما حوادث ماه های پایانی جنگ، رویکرد رهبران ایران را نسبت به جنگ تغییر داد به طوری که در نهایت به پذیرش پایان جنگ راضی شدند.

باید گفت که تصمیم مسئولان جمهوری اسلامی ایران برای پایان مخاصمه، نتیجه عوامل متعددی از جمله: نوپا بودن انقلاب اسلامی:
نگرانی از استفاده گسترده تر عراق از سلاح های شیمیایی، هزینه های اقتصادی جنگ و نتایج ایران در عملیات والفجر ۸ و تصرف فاو بود که جداگانه به بررسی هر کدام می پردازیم. نوپا بودن انقلاب اسلامی جنگی که با حمله عراق علیه ایران در سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد در واقع یک جنگ اثبات کننده بود که توسط رهبران سیاسی عراق برای نمایش قدرت نظامی این کشور صورت گرفت. رهبران عراق تردید نداشتند که با توجه به نوپا بودن انقلاب اسلامی ایران، رهبران این کشور به زودی مجبور به پذیرش شکست و قبول خواسته های عراق خواهند شد. حمله اولیه عراق بسیار گسترده بود و صدها هزار نیروی عراقی، کشور ایران را از زمین و هوا مورد تهاجم قرار دادند و به سرعت توانستند بخش هایی از خاک این کشور را اشغال کنند.

پس از پیشروی های اولیه نیروهای عراقی، با دفاع رزمندگان و جوانان انقلابی ایران، صدام به دلیل عدم تحقق اهدافش، به دنبال راه حلی برای خاتمه جنگ بود. لذا برای وادار کردن ایران به پذیرش توقف جنگ، فرمان تصرف خرمشهر را صادر کرد.

در این راستا، وزیر امور خارجه عراقی اظهار داشت: وضع موجود به ایران تحمیل خواهد شد و اگر ایران به منطق گفتگو گوش نکند مجبور است به منطق زور گوش کند، چرا که منطق زور بر این مهم تاکید دارد که نیروهای عراقی به فتح خرمشهر و محاصره آبادان اقدام خواهند کرد. همچنان ژنرال عدنان خیرالله اعلام کرد که: عراق در نهایت ایران را شکست خواهد داد، موجودیتش را تضعیف خواهد نمود و به همه خواسته هایش در جنگ خواهد رسید. وی همچنین اظهار داشت: هژمونی و سلطه ایران به پایان خواهدرسید و نقش تهران به عنوان پلیس منطقه پایان خواهد یافت.

اگرچه عراق از لحاظ نظامی به کمک برخی کشورهای غربی و عربی به برتری هایی دست یافت و نیروهای ایرانی در جبهه های جنگ با مشکلاتی مواجه شدند؛ با این وجود، روند جنگ مطابق با پیش بینی های صدام پیش نرفت و شرایط نبرد تغییر کرد. چرا که رهبران ایران با تکیه بر وجوه نرم افزاری قدرت مانند ایمان، شهادت، ایثار و بسیاری از مفاهیم اسلامی توانستند با بسیج گسترده مردم، برتری نظامی عراق را خنثی کنند. در نهایت، در سال ۱۳۶۱ مقاومت های ایران به واسطه وجود انگیزه بالای روحی و معنوی نیروهای نظامی ایران، گستره سرزمینی، ویژگی های جغرافیایی، عمق راهبردی و در نهایت دسترسی مناسب به آب های بین المللی توانست معادله جنگ را به سود خود تغییر دهد. به طوری که نیروهای نظامی ایران با گذر از مرحله انفعال، به مرحله مقاومت و پیشروی در خاک عراق تغییر وضعیت دادند. به مرور، شرایط جبهه های جنگ به گونه ای برای عراق پیش رفت که به عوض اثبات حقوق برای عراق، به جنگ برای بقای این کشور تبدیل شد. در این دوره، عراق به لاک دفاعی فرو رفت. این تغییر تنها نتیجه اشتباهات رهبران سیاسی عراق نبود بلکه نتیجه اجتناب ناپذیر عزم ایران برای مقابله با تهاجم عراق بود. در این مرحله، عراق به دنبال راه حلی برای پایان جنگ و حفظ وضع موجود بود. در واقع عراق به ناچار از اهداف ابتدایی خود برای جنگ دست کشیده بود و یک استراتژی دفاعی را در پیش گرفته بود که در این استراتژی جدید، اولویت نخست جلوگیری از پیشرفت نیروهای ایرانی در خاک عراق و در نهایت تلاش برای خنثی کردن تصمیمات رهبران ایران برای ادامه جنگ بود.

به باور رهبران عراق، عقب ماندگی نظامی ایران در نهایت به عقب نشینی این کشور و پایان جنگ منجر خواهد شد. اما این پیش بینی چندان درست نبود چرا که نیروهای ایران توانستند با تصرف بخشی از خاک عراق، تا دروازه های بصره پیشروی کنند.

صدام امیدوار بود با افزایش هزینه های جنگ، شرایطی را ایجاد کند که نبرد در یک حالت مطمئن متوقف شود. عراق برای تدارک چنین شرایطی، در ابتدا از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد. استفاده از این گونه سلاح ها، هشدار جدی به ایران برای خاتمه جنگ بود. ارتش عراق در سال ۱۳۶۳ با به کار گیری عوامل شیمیایی، در صدد بود نیروهای ایرانی را نسبت به ادامه جنگ مایوس کند، که البته این استراتژی تا اواخر جنگ تداوم داشت.

استراتژی دیگری که عراق در این راستا به کار گرفت جنگ شهرها بود. در این راستا، عراقی ها از طریق حملات هوایی، تعدادی از شهرهای ایران را هدف قرار دادند. این استراتژی دو هدفی مشخص داشت: نخست این که این اعتقاد در بین رهبران عراق وجود داشت که لازم است نیروهای عراقی خودشان را فعال ببینند و دوم این که عراق در صدد بود از این طریق به ایران بفهماند که هزینه تداوم جنگ بسیار بالاست. در واقع این کشور قصد داشت بار دیگر توانایی و ظرفیت نظامی خود را به معرض نمایش بگذارد و از طریق آسیب رساندن به زیرساخت های اقتصادی ایران توان اقتصادی و نظامی این کشور را برای ادامه جنگ کاهش دهد. توجیه عراقی ها برای استراتژی حمله به شهرها این بود که این حملات پاسخی در برابر تداوم جنگ و حملات ایرانی ها به بصره است.

هدف دیگر عراقی ها از استراتژی جنگ شهرها، ایجاد اختلاف بین مردم و رهبران ایران بود. آنها از این طریق در صدد بودند نشان دهند که رهبران ایران به مردم توجهی ندارند، تا به این وسیله، حس ایثار و مقاومت را | در میان ایرانیان کمرنگ کند. حمله عراق به تاسیسات نفتی و کشتی های حامل نفت ایران از جمله اقداماتی بودند که در راستای این استراتژی صورت گرفت و فشارهای فوق العاده ای را بر اقتصاد ایران وارد کرد.

ایران اگر چه توانسته بود در این مدت پیروزی هایی را کسب کند اما برای مقابله با تهدیدات جدید عراق در خلیج فارس، در انتخاب رویکرد نظامی، نیازمند تجهیزات، نیروی انسانی و توان مالی بیشتری بود، امری که با توجه به منابع مالی محدود و هزینه های بالای کشور امکان پذیر نبود. گسترش جنگ به خلیج فارس، تنهاترین و اصلی ترین منبع در آمد ایران یعنی نفت را تهدید می کرد. ایران در حوزه نیروی انسانی نیز با مشکل مواجه بود چرا که در بهترین شرایط، تعداد نیروهای مسلح ایران کمتر از عراق بود.

اقدامات عراق هر چند فاقد نقش موثر و کوتاه مدت برای تغییر موازنه به سود این کشور و پایان بخشیدن به جنگ بود؛ اما در نهایت با ضربه زدن به توان اقتصادی ایران، اقتصاد این کشور را به شدت تحت تاثیر قرار داد. این مساله در ماه های بعد محدودیت هایی شدیدی را بر بودجه نظامی ایران تحمیل کرد و توان نظامی این کشور را بسیار تضعیف نمود.

پس از تسخیر فاو توسط ایران، در ماه های پایانی جنگ صدام به دنبال راه حلی نظامی برای شکست ایران بود و در نهایت پاسخ عراق برای از دست دادن فاو، یک حمله وسیع بود. این کشور توانست با کاربرد انبوه تجهیزات زرهی، آتش توپخانه و بمباران های شیمیایی، شبه جزیره فاو را طی دو روز باز پس بگیرد. پس از آن عراق توانست نیروهای ایرانی را از شلمچه و جزایر مجنون عقب براند و یک بار دیگر در موقعیت پیشروی در خاک ایران قرار بگیرد.

عراق از جنگ هشت ساله قوی تر سر بر آورد. این کشور در طول جنگ توانست نیروهای زمینی و هوایی خود را افزایش دهد. این نیروها از سال ۱۳۶۰ بسیار مجهزتر شده و تجربه عملیاتی مهمی را کسب کرده بودند. در مورد ایران، باید گفت به رغم برتری نیروی انسانی توده ای، لطمات زیادی بر ساختار نظامی ایران وارد شده بود و ضعف اقتصادی ناشی از هزینه های سنگین جنگ، قدرت این کشور را برای تجدید ساختار نظامی بسیار کاهش داده بود. حمایت های نظام بین الملل از عراق در این دوره و مشکلات داخلی شدید ایران، تهران را در وضعیت نامطلوب قرار داده بود که این رویه هوشمندی رهبران | ایران را در جهت حفظ امنیت ملی کشور طلب کرد.

بر اساس نظر به انتخاب عقلانی، یکی از شرایطی که می تواند به پایان جنگ منجر شود این است که طرفین درگیر در جنگ به این نتیجه برسند که با توسل به ابزار نظامی نمی توان نتیجه جنگ را تعیین کرد. رهبران ایران با محاسبه توان نظامی خود و دشمن و در نهایت با درک این امر که به واسطه ضعف نظامی، پیروز جنگ نخواهد بود تصمیم به پایان جنگ گرفتند.

استفاده عراق از سلاح های شیمیایی:

یکی از سیاه ترین نقاط جنگ ایران و عراق، استفاده عراق از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی بود که منجر به بالا رفتن آمار شهدای جنگ شد. پس از سال ۱۳۶۱، روند تحولات جبهه های جنگ کاملا به ضرر عراق بود و روند فزاینده مشکلات داخلی، این کشور را در یک جنگ فرسایشی درگیر کرد. صدام با هدف وادار کردن ایران به خاتمه جنگ و تحمیل خواسته هایش به این کشور اقدامات متعددی را انجام داد که کاربرد سلاح های شیمیایی از جمله آنها بود.

عراق برای اولین بار در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد. بر اساس گزارش سازمان سیا، عراق در این عملیات از گاز خردل استفاده کرد. این کشور یک بار دیگر در آن سال سلاح های شیمیایی را علیه نیروهای ایرانی در شمال عراق به کار گرفت که این عملیات صدها مجروح و شهید شیمیایی بر جای گذاشت.

در سال ۱۳۶۳ روند کاربرد سلاح های شیمیایی از سوی عراق افزایش یافت. یکی از نمونه های فاحش حملات شیمیایی عراق در این سال در عملیات خیبر ا در جزیره مجنون در نزدیکی بصره بود. این منطقه که به لحاظ استراتژیک و نیز داشتن ذخایر نفت، بسیار با اهمیت بود به تصرف نیروهای ایرانی در آمد، ارتش عراق برای مقابله با نیروهای ایرانی در این عملیات از گاز اعصاب استفاده کرد. درواقع عراق نخستین کشوری بود که این عامل شیمیایی را در جنگ مورد استفاده قرار داد. هر چند در این عملیات تعداد زیادی از نیروهای ایران دچار مصدومیت شدند اما عراق در جلوگیری از عملیات آنها توفیق چندانی نداشت.

جمهوری اسلامی ایران در جهت افشای اقدامات غیرقانونی عراق، تلاش های زیادی را در عرصه بین المللی انجام داد. در این راستا شماری از مصدومان شیمیایی به بیمارستان های کشورهای اروپای غربی اعزام شدند. طی سال ۱۳۶۳ در حدود ۵۰ مصدوم شیمیایی به کشورهای غربی فرستاده شدند تا افکار عمومی این کشورها از پیامدهای اقدام عراق در استفاده از سلاح های شیمیایی آگاه شوند، اما واکنش کم رنگ جامعه بین المللی، به تدیج عراق را در کاربرد این سلاح ها جسورتر کرد.

به طور مثال، دولت فرانسه، به عنوان حامی عراق در طول جنگ، در مورد استفاده این کشور از سلاح های شیمیایی سکوت اختیار نمود. به طوری که روزنامه لوموند دیپلماتیک ادعا کرد که: مجروحان شیمیایی ایران، کارکنان کارخانجات صنعتی هستند که در حوادث صنعتی مجروح شده اند.

دولت های بریتانیا، فرانسه و آمریکا نیز واکنشی در این زمینه نشان ندادند، در صورتی که جمهوری اسلامی ایران این سه کشور را مسئول تهیه برنامه سلاح های شیمیایی عراق می دانست. دولت انگلیس طی یک پاسخ رسمی به ادعای دولت ایران در خصوص همکاری شیمیایی با عراق اعلام کرد: «ما در این جنگ بی طرفیم و ادعا کرد که: هیچ گونه سلاح شیمیایی با تجهیزاتی برای عراق تهیه نکرده است. به نظر می رسید قدرت های غربی به مجازات و با حتی انتقاد از عراق به خاطر کاربرد این سلاح ها تمایلی نداشتند.

با آغاز عملیات والفجر 8 در منطقه فاو در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴، نیروهای عراقی که توان مقابله با این هجوم را نداشتند بار دیگر به سلاح های شیمیایی متوسل شدند و یکی از بی سابقه ترین حملات شیمیایی را در تاریخ رقم زدند. آنها طی ۱۵ روز بیش از ۷ هزار گلوله توب و خمپاره حاوی مواد شیمیایی را علیه نیروهای ایرانی مستقر در فاو به کار گرفتند و منطقه عملیاتی را با بیش از هزاران بمب شیمیایی بمباران کردند. شدیدترین حمله آنها در این عملیات در ۲۴ بهمن ماه رخ داد که در حدود ۸۴۷۷ تن مجروح و ۲۳ شهید برجای گذاشت. در این حمله از عوامل شیمیایی جدیدی چون گازهای خفه کننده و سیانور استفاده شد.

در پی این حملات، جمهوری اسلامی ایران در ۲۵ بهمن ماه ۱۳۶۴ با اعلام این که عراق بار دیگر از سلاح های شیمیایی در جبهه های جنگ استفاده کرده، از سازمان ملل خواست تا هیات تحقیقی را به منطقه اعزام کند. در این مرحله، گستردگی استفاده عراق از گازهای شیمیایی به حدی بود که ایران تهدید کرد که اگر شورای امنیت و سازمان ملل در این مورد تدابیری را اتخاذ نکنند، ایران نیز حق مقابله به مثل را برای خود قائل خواهد بود. به این ترتیب، شورای امنیت طی جلسه ای قطع نامه ۵۸۲ را به تصویب رساند و در فروردین ۱۳۶۵ برای نخستین بار با یادآوری نام کشور به کار گیرنده سلاح های شیمیایی، کاربرد این سلاح ها را در جنگ ایران و عراق به شدت محکوم کرد.

علی رغم هشدارهای بین المللی، عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را در سال ۱۳۶۵ تشدید کرد. در واقع، کاربرد سلاح های شیمیایی به یک بخش جدایی ناپذیر در استراتژی جنگی عراق تبدیل شده بود. آن ها خمپاره های حاوی مواد شیمیایی را علیه نیروهای ایرانی مستقر در فاو به کار گرفتند و منطقه عملیاتی را با بیش از هزاران بمب شیمیایی بمباران کردند. شدیدترین حمله آنها در این عملیات در ۲۴ بهمن ماه رخ داد که در حدود ۸۴۷۷ تن مجروح و ۲۳ شهید برجای گذاشت. در این حمله از عوامل شیمیایی جدیدی چون گازهای خفه کننده و سیانور استفاده شد.

در پی این حملات، جمهوری اسلامی ایران در ۲۵ بهمن ماه ۱۳۶۴ با اعلام این که عراق بار دیگر از سلاح های شیمیایی در جبهه های جنگ استفاده کرده، از سازمان ملل خواست تا هیات تحقیقی را به منطقه اعزام کند. در این مرحله، گستردگی استفاده عراق از گازهای شیمیایی به حدی بود که ایران تهدید کرد که اگر شورای امنیت و سازمان ملل در این مورد تدابیری را اتخاذ نکنند، ایران نیز حق مقابله به مثل را برای خود قائل خواهد بود. به این ترتیب، شورای امنیت طی جلسه ای قطع نامه ۵۸۲ را به تصویب رساند و در فروردین ۱۳۶۵ برای نخستین بار با یادآوری نام کشور به کار گیرنده سلاح های شیمیایی، کاربرد این سلاح ها را در جنگ ایران و عراق به شدت محکوم کرد.

علی رغم هشدارهای بین المللی، عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را در سال ۱۳۶۵ تشدید کرد. در واقع، کاربرد سلاح های شیمیایی به یک بخش جدایی ناپذیر در استراتژی جنگی عراق تبدیل شده بودکه البته کاربرد این سلاح ها باعث به دست آوردن موفقیت های نظامی و تاکتیکی برای رژیم صدام شده بود. در این سال، نیروهای عراقی از سلاح شیمیایی به عنوان ابزار تهاجمی استفاده می کردند. عراق از آغاز این سال از لاک دفاعی خارج شد و با حمله به مواضع رخنه پذیر نیروهای خودی، بخش هایی از مواضع آنها را تصرف کرد که مهم ترین آن، شهر مهران بود، نیروهای عراقی پیش از آغاز تهاجم به شهر مهران، با استفاده از عوامل تاول زا و اعصاب، منطقه را به شدت آلوده کرده و سپس این شهر را تصرف کردند. در اثر این حمله ۱۵۰| تن از نیروهای ایرانی شهید شدند.

عراق در شهریور ماه همین سال بار دیگر در عملیات کربلای ۲ به سلاح های شیمیایی متوسل شد واز گاز خردل و اعصاب استفاده نمود که در نتیجه آن بیش از صد تن مجروح شدند.

اوج حملات شیمیایی عراق در سال ۱۳۶۵، در جریان عملیات های بزرگ کربلای ۵ و کربلای ۶ اتفاق افتاد. در این دو عملیات، هواپیماهای عراقی با پرتاب بمب های حاوی گازهای خردل، اعصاب و خفه کننده بیش از ۱۶۰ نیروی ایرانی را مصدوم کردند. در پی این حملات، جمهوری اسلامی ایران بار دیگر به دبیر کل سازمان ملل شکایت کرد که این اقدام به صدور بیانیه ای از جانب وی دائر بر محکوم کردن کاربرد سلاح های شیمیایی منجر شد. این محکومیت، هیچ تاثیری بر اقدامات عراق نداشت، چرا که این کشور یک بار دیگر در فروردین ماه ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد. در طی این عملیات، عراق منطقه عملیاتی شلمچه را مورد هدف قرار داد و با | استفاده از گاز خردل و عوامل تاول زا بیش از صد نفر را مصدوم کرد. مهم ترین حمله شیمیایی عراق در این ماه | در منطقه سلیمانیه و اربیل عراق رخ داد که تعداد زیادی شهید و مصدوم بر جای گذاشت.

حملات شیمیایی عراق در شرایطی صورت می گرفت که بیشتر نیروهای ایرانی آموزش و تجهیزات کافی برای مقابله با این سلاح ها را در اختیار نداشتند و این عامل برای عراق به مثابه یک نیروی تقویت کننده عمل می کرد.

اوج کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق در ماه های پایانی جنگ اتفاق افتاد، چرا که این کشور تلاش کرد با استفاده از این عامل به عنوان یک سلاح تهاجمی، سرزمین های تصرف شده توسط نیروهای ایرانی را پس بگیرد. نیروهای عراقی با استفاده گسترده از سلاح های شیمیایی توانستند در ظرف چند ساعت فاو را تصرف کنند. دومین عملیات عراق پس از فتح فاو در شلمچه صورت گرفت. مهم ترین حمله شیمیایی عراق در این منطقه رخ داد. در این عملیات، نیروهای عراقی با استفاده از گازهای شیمیایی، توانستند نیروهای ایرانی را از بخشی از مناطق تحت کنترل خود عقب برانند. براساس گزارش های موجود، حدود ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر از نیروهای خودی در این عملیات مصدوم شدند. در ماه بعد، عراق با دو حمله هم زمان در مهران و جزایر مجنون، گازهای شیمیایی را علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد و آنها را وادار به عقب نشینی کرد.

استفاده گسترده عراق از سلاح های شیمیایی بر این امر دلالت داشت که صدام قصد دارد جمهوری اسلامی ایران را به پذیرش صلح وادار کند. اگر چه کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق و تلفات ناشی از آن، تنها عاملی نبود که ایران را در جهت پذیرش آتش بس سوق داد؛ اما می توان گفت این عامل با توجه به هزینه های انسانی سنگینی که برای ایران، به ویژه در ماه های پایانی جنگ به همراه داشت، در تصمیم رهبران کشور برای پایان جنگ تاثیر گذار بود. در اینجا نظریه انتخاب عقلانی می تواند جهت تحلیل نوشتار فوق کاربرد داشته باشد.

هزینه های بالای مادی و معنوی متحمل شده در جنگ:

جنگ میان ایران و عراق یکی از شدیدترین جنگ ها بعد از جنگ جهانی دوم بود. چرا که در طول ۸ سال تلفات زیادی را بر جای گذاشت. به ویژه در ماه های پایانی جنگ با توجه به تغییراتی که در صحنه نبرد رخ داد، هزینه انسانی این جنگ بسیار افزایش یافت.

هرچند برآورد دقیقی از تعداد کشته ها و مجروحان دو طرف در جنگ وجود ندارد؛ اما اسناد و متون مختلف، تعداد کل کشته های جنگی هر کدام از طرفین جنگ را ۲۶۲ هزار نفر اعلام کرده اند و با محاسبه ۷۰۰ هزار زخمی، این تلفات به یک میلیون نفر بالغ می شود.

البته با توجه به استراتژی نظامی ایران که به جای نیروی زرهی، بیشتر به نیروی پیاده استوار بود و همچنین طی جنگ، نسبت به عراق در دوره زمانی طولانی تری ابتکار عمل را در دست داشت و از موضع تهاجمی برخوردار بود و همچنین با توجه به این که عراق در جنگ شهرها، بیشترین حملات را داشت می توان گفت که رقم تلفات انسانی ایران بیشتر از عراق بوده است.

باید متذکر شویم که تلفات جنگ تنها به جبهه های نبرد ختم نمی شود چرا که جنگ به شهرها نیز گسترش یافته بود. یکی از روش های عراق برای مجبور کردن ایران به پایان جنگ و پذیرش قطعنامه، حمله به مراکزشهری این کشور بود. عراق از سال ۱۳۶۳ برخی از شهرهای ایران را بمباران کرد که البته میزان این حملات در ابتدا | محدود و کم دامنه بود. در سال های پایانی جنگ، این حملات بسیار تشدید شد، به طوری که بیشترین حملات هوایی عراق به شهرهای ایران در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ انجام شد که بالغ بر ۳۴۹ مرتبه بود و بعد از آن در اسفندماه ۱۳۶۷ در حدود ۲۷۱ مرتبه بود. در طول بهمن ماه سال ۶۷ در اثر این حملات، ۱۸۰۰ نفر شهید و۶۲۰۰ نفر زخمی شدند. یعنی به طور متوسط روزانه ۲۰۲ نفر شهید و ۶۴۴ نفر زخمی شدند.

به جرات می توان گفت که هزینه بالای انسانی جنگ یکی از مهم ترین متغیرهایی بود که رویکرد مسئولان جمهوری اسلامی ایران را نسبت به ادامه جنگ تغییر داد؛ چرا که این میزان از خسارت ها، ارزش دستاوردهای جنگ را بدون شک برای آنها کاهش می داد.

هزینه های اقتصادی جنگ:
گرچه تخمین هزینه های اقتصادی واقعی جنگ بسیار دشوار است، اما با هر گونه استانداردی، هزینه های جنگ ایران و عراق، بسیار هنگفت و فرتوت کننده بود. به طوری که این جنگ به پرهزینه ترین جنگ جهان سومی بعد از جنگ جهانی دوم مشهور شد. برخی از منابع، هزینه های اقتصادی جنگ ایران را در حدود ۶۴۴ میلیارد دلار برآورد کرده اند.

پس از پیروزی انقلاب، رهبران ایران با توجه به آرمان های انقلابی تلاش کردند به اقتصاد نیز رنگ مذهبی بدهند. آنها مهم ترین اهداف خود را در اقتصاد، خودکفایی در امر کشاورزی، نفی وابستگی اجتناب ناپذیر به تجارت با کشورهای صنعتی و تلاش برای کاهش واردات کالاهای غیر مصرفی اعلام کردند. در اقتصاد جدید، نفت به عنوان موتور اصلی رشد اقتصادی در نظر گرفته شد و همچنین لزوم نگهداری نفت به عنوان یک منبع عظیم برای آیندگان امری ضروری بود. در این حوزه آنچه در اولویت قرار داشت ثبات اقتصادی بود و تنظیم یک برنامه ریزی منطقی در جهت رشد و شکوفایی اقتصادی در درجه دوم قرار گرفت.

اما جنگ با هزینه های هنگفتش به زودی از این اهداف پیشی گرفت و در واقع مانعی برای رسیدن به آنها قلمداد شد چرا که در سال های پس از جنگ نه تنها هیچ نشانه ای از بهبود اقتصادی دیده نمی شد بلکه جنگ آثار سوئی بر اقتصاد ایران باقی گذاشت که در اینجا به برخی از پیامدهای اقتصادی جنگ بر جامعه اشاره می کنیم.

بیکاری

بعد از وقوع انقلاب اسلامی و با از بین رفتن برخی از مشاغل، در حدود 1/۵ میلیون بیکار وجود داشت که با تحریم اقتصادی و کمبود مواد اولیه برخی از صنایع و همچنین جلوگیری از تولید کالاهای مصرفی، این میزان افزایش یافت. با آغاز جنگ تحمیلی و ویرانی بسیاری از شهرها و روستاها و مهاجرت ساکنین آنها و بمباران صنایع، خیل عظیم دیگری بر جمعیت بیکاران کشور افزوده شد. این معضل به دنبال خود مشکلات عدیده ای را از لحاظ اخلاقی، سیاسی و اقتصادی به همراه داشت. برخی آمارها تعداد بیکاران را بعد از آغاز جنگ در حدود ۲/۵ میلیون نفر نشان می دهد که این رقم در حدود دو برابر قبل از انقلاب بود.

تورم

یکی از عمده ترین اثرات جنگ بر اقتصاد کشور، مساله تورم بود. با حمله رژیم بعثی به ایران و با انهدام بسیاری از صنایع و منابع تولید، مشکلاتی از لحاظ واردات ایجاد شد و همچنین آوارگی میلیون ها انسان که وسایل و مسکن آنها از بین رفته بود و بیکاری ناشی از جنگ که گرانی و تورم زیادی را در پی داشت، باعث شد تا نرخ تورم تا حدود ۳۰ درصد افزایش پیدا کند.

آوارگی

با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز و بمباران مناطق و شهرهای مسکونی، بسیاری از مردمی که زندگی خود را |از دست داده بودند روانه شهرها و مناطق دیگر شدند. براساس گزارش های موجود، جنگ باعث آواره گی حدود ۲/۵ میلیون نفر شد. این مساله مشکلات زیادی را از جنبه های مختلف، به ویژه از جنبه اقتصادی ایجاد کرد. به طوری که احتیاجات روزمره جنگ زدگان، هزینه ای بالغ بر 1/5 میلیارد تومان را هر ماه بر دولت تحمیل می کرد.

علاوه بر این آوارگان، حدود صد هزار نفر عراقیان اخراج شده از آغاز جنگ و حدود ۱۵ میلیون پناهنده افغانی را نیز باید در نظر گرفت که این مساله هزینه های هنگفتی را بر دولت تحمیل کرد.

تخریب بخش های کشاورزی و صنایع

یکی از مهم ترین هزینه های جنگ در بخش کشاورزی بود. چراکه در ابتدای جنگ به یکی از حاصل خیزترین مناطق ایران، یعنی خوزستان، خسارت زیادی وارد شد. از طرفی با حمله عراق به شهرهای ایران میلیون ها هکتار زمین بدون کشت باقی ماند. بنا به اظهار برخی از مسئولان ایران در دو سال ابتدایی جنگ، خسارت های وارد شده در بخش کشاورزی ۲۲ میلیون دلار بوده است که در سال های ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ این رقم به ۴۱ میلیون دلار افزایش یافت.

در بخش صنایع، بسیاری از صنایع مادر به علت وابستگی و یا به علل دیگر دچار رکود شده و از کمبود مواد اولیه رنج می بردند. با حملات عراق به شهرهای بسیاری از صنایع مادر و مهم که تغذیه کننده صنایع دیگر بودند از بین رفته و یا تعطیل شدند. این صنایع علاوه بر این که تولیدی نداشتند بسیاری از صنایع را در مناطق دیگر دچار کمبود کرده بودند. همچنین به علت ناامنی منطقه، بسیاری از طرح های توسعه صنعتی و قراردادهای عمرانی و صنعتی مسکوت گذاشته شد. از طرفی برخی از صنایع به علت نیاز مبرم به تجهیزات نظامی، تولیدات خود را به وسایل نظامی اختصاص داده بودند.

اقتصاد جنگ و نفت

اگر چه در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب، مسئولان کشور به لزوم در نظر گرفتن نفت به عنوان موتور توسعه اقتصادی و سرمایه ای برای آیندگان تاکید می کردند اما جنگ به مانعی برای تحقق این اهداف تبدیل شد؛ چراکه وابستگی ایران را به صادرات نفت افزایش داد. جنگ مستلزم صرف هزینه های سنگین برای وارد کردن تسلیحات و مهمات جنگی بود و بدون پرداخت این هزینه ها برای تامین تجهیزات نظامی، ایران نمی توانست جنگ را برای مدت ۸ سال ادامه دهد.

اگر چه درآمدهای نفتی، ۸۰ درصد از درآمدهای دولت را تشکیل می داد اما فاکتور نفت نیز یک پیچیدگی عمده داشت که آسیب پذیری دو کشور را افزایش می داد و آن هم نوسان در قیمت نفت و همچنین نامشخص بودن میزان صادرات آن بود. در بین سال های ۱۳۵۹ - ۱۳۶۰ قیمت نفت سه برابر شد و در آمد دولت افزایش یافت. به طوری که آقای هاشمی رفسنجانی در ۱۳۶۱ اعلام کردند؛ اما با تولید یک میلیون بشکه در روز قادر هستیم جنگ را هدایت کنیم.

اما از سال ۱۳۶۳ صادرات نفت ایران کاهش یافت. همچنین از سال ۱۳۶۴ کاهش در تقاضای نفت خلیج فارس باعث شکسته شدن قیمت نفت از ۳۰ دلار به ۱۰ دلار شد و در سال ۱۳۶۶ به حدود ۱۸ دلار رسید. از طرفی در این دوره ازارزش دلار نیز کاسته شد. این رخدادها درست در زمانی بود که هزینه های جنگی بسیار افزایش یافته بود.

در مورد هزینه های جنگ باید گفت که میزان آن در همه سال ها یکسان نبود اما می توان به طور کلی آن را به دو دوره ۱۳۵۹ - ۱۳۶۴ و ۱۳۶۴ - ۱۳۶۷ تقسیم کرد:

در دوره نخست، صادرات نفتی ایران به واسطه حمله عراقی ها آسیب چندانی ندیده بود و از طرفی جمهوری اسلامی با تکیه بر بقایای سیستم تسلیحاتی زمان شاه قادر بود جنگ را ادامه دهد. در این دوره، جمهوری اسلامی ایران سعی می کرد با تکیه بر وجوه نرم افزاری قدرت و همچنین هیجان و اشتیاق انقلابی مردم، ضعف نظامی خود را در مقابل عراق پوشش دهد. بنابراین در این دوره، جنگ تنها ۲۰ تا ۱۵ درصد از درآمدهای دولتی را شامل می شد؛ اما در دوره دوم شاهد تشدید و توسعه جغرافیای درگیری به شهرهای ایران و آب های خلیج فارس هستیم. در این دوره حمله عراق به مراکز نفتی ایران بر صادرات نفت این کشور تاثیر منفی گذاشت و هزینه های جنگ بسیار افزایش یافت، به طوری که جنگ بیش از یک سوم بودجه ایران را به خود اختصاص داده بود. (2) برخی آمار دیگر نیز هزینه های نظامی کشور را بین سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در حدود 86/۵ میلیارد دلار تخمین می زنند. براساس این آمار، هزینه های نظامی ایران سالانه به طور متوسط 29/۲ درصد رشد داشته که نشان دهنده حجم بالای هزینه دفاعی است که به طور متوسط

۹/۳ درصد تولید ناخالص داخلی از جمله نفت را به خود اختصاص داده بود.

چنان که ملاحظه شد جنگ به لحاظ اقتصادی آثار مخربی بر جامعه ایران داشت که در سال های پایانی با توجه به بالا رفتن هزینه های جنگ این مشکلات نیز افزایش یافته بود. به طوری که مسئولان جمهوری اسلامی، ریشه بسیاری از مشکلات را هزینه های جنگ می دانستند. به عنوان مثال آقای هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۴ در این باره اظهار داشت: «اگر ما بودجه ۴ سال و نیم جنگ که در حدود ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰بیلیون ریال است را به صنایع اختصاص می دادیم اکنون یکی از قدرتمندترین کشورهای صنعتی دنیا بودیم. نخست وزیر ایران نیز در سال ۱۳۶۶ با تاکید بر مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ اعلام کرد که: «من بر این نکته تاکید می کنم که هر کس می تواند آثار جنگ را بر کل دستگاه دولت مشاهده کند. تخصیص ۴۱ درصد از هزینه بودجه عمومی و ۵۲ درصد از هزینه های اختصاص یافته برای امور نظامی و امنیتی، نشان دهنده اهمیت جنگ به عنوان بزرگ ترین مشکل کشور است.»

چنین اظهاراتی به روشنی مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ را نشان می دهد. اگر چه باید گفت که مردم انقلابی ایران در مقابل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ بسیار صبور بودند و آنها به این مساله عادت کرده بودند که توقعات خود را کاهش دهند. آنها حکومت را با معیارهای متفاوتی ارزیابی می کردند و در واقع بر اساس ایدئولوژی اسلامی نیازهای معنوی بسیار مهم تر از نیازهای مادی بود. با این وجود، با طولانی شدن جنگ، اقتصاد ایران بیش از میزان انتظار تخریب شد.