عاشق دلباخته ی جیفه ی دنیا ، نمی بیند و نمی شنود ، شهوات عقلش را تباه و دنیا قلبش را می میراند ؟ ! ای اختلاس گران زمان ؟ تا به کجا

28 آذر 1402 - خواندن 6 دقیقه - 279 بازدید


 چه رقابت های کشنده و چه حسادت ها که بر سر لاشه ی دنیا به راه انداخته اند و با خوردنش رسوا گشته اند .آری ، همین مواد طیب و طاهر دنیا که خدا برای برخورداری بندگانش آفریده است ، همینکه هدف نهائی تلقی شود و همه ی نیروها و فعالیت های آدمی را به سوی خود جلب نماید ، تدریجا حالت معبودی به خود می گیرد و با جلب پرستش آدمی به خود ؛ او را رسوا می سازد .

همانند پول در عین حال که ضروری ترین وسیله ی ارتباطات اقتصادی مردم با یکدیگر است " به طوری که با فرض حذف آن ، از زندگی بشری ، نابودی اقتصادی که به تباهی زندگی منتهی میشود ، قطعی است " هنگامی که حالت پرستش یا سلطه بر همه ی امور زندگی بشر به خود میگیرد ، چنان فصیحت و رسوائی به بار می آورد که واقعا نمی توان آن را توصیف نمود .

 مگر وسیله ی اکثر جنایتها و خیانتها و حق کشی ها و بی ارزش کردن همه ی ارزشها و با ارزش کردن همه ی ارزشها جز پرستش پول چیز دیگری بوده است ؟!

هرگز نباید فراموش کنیم هر آنگاه که زیباترین و با عظمت ترین چیز مورد پرستش قرار بگیرد ، بدانجهت که نخست عقل و قلب و سپس روح آدمی با پرستش آن شئ تباه میشود ، لذا آن زیبایی و عظمت مبدل به زشتی و حقارت می گردد .

چه رسوائی و وقیح تر از اینکه انسان همه ی موجودیت خود را با آن همه سرمایه ها و عظمت ها که خداوند به او عنایت فرموده است ، پیش پای امتیازات دنیوی که جز وسایلی برای هدفهای اعلای زندگی ارزش دیگری ندارد قربانی نماید ! فضیحت موقعی شدیدتر میشود که با فدا کردن آن همه سرمایه ها و عظمت ها برای وصول به آن وسائل ، احساس خجلت و ممنوعیت از آن وسائل هم مینماید !! 

 بیقدری ام نگر که به هیچم خرید و من

شرمنده ام هنوز خریدار خویش را !

آه ، خدایا ؛ چیست علت این همه تحقیری که انسان در باره شخصیت خود روا می دارد ؟! 

بشر این تحقیر نابود کننده را در راه عشق به وسیله ای که هیچگونه ارزش ذاتی و هدفی ندارد ، با جان و دل میخرد ! البته بدیهی است وقتی که بیماری عشق مجازی به جیفه ی دنیا ، بینائی و شنوائی را از کار انداخت و قلب را بیمار نمود و هنگامی که شهوات عقل او را و دنیاپرستی قلبش را تباه ساخت ، هیچ پدیده دیگری جز حقارت و رذالت و پستی قابل توقع نخواهد بود ، به یک معنی باید بگوئیم : در این موقع جان آگاه ، من ، شخصیت و روحی نمانده است که چگونگی خاصی به نام حقارت داشته باشد و این از دست رفتن شخصیت در حقیقت ناشی از انداختن خویشتن به چاه تاریک دنیا پرستی است که درآمدن از آن چاه امکان پذیر نیست-

در چهی افتاده کانرا غور نیست

آن گناه اوست جبر و جور نیست

در چهی افکنده او خود را که من

در خور قعرش نمی یابم رسن....

می فرماید عقل این لاشه خواران راشهوات و قلبشان را دنیاگرائی تباه ساخته است .

 بی علت نبوده است که خودکامگان قدرتمند همواره برای به اسارت در آوردن انسانها از شهوات مردم استفاده میکنند . داستان اسارت مردم آندلس به دست قدرت پرستان از روشنترین شواهد تاریخی بهره برداری از شهوات مردم می باشد .

انبیاء طاعات عرضه میکنند

دشمنان شهوات عرضه میکنند

زیرا برای اسارت ، جانی بی نور ، مغزی بی عقل و گوشی ناشنوا و چشمی نابینا میخواهد .

نفس شهوانی ندارد نور جان

من به دل کوریت می دیدم عیان

نفس شهوانی ز حق کر است و کور

من به دل کوریت می دیدم ز دور

تضاد جوشش شهوت با تعقل و راکد شدن عقل در موقع تحرک شهوت ، چیزی نیست که نیاز به توضیح و اثبات داشته باشد. 

نفس آدمی در موقع هیجان شهوت ، در حرکتی تند و ناآگاه و دور از چون و چرا و پاسخ و اقناع ، قرار میگیرد این مختصر برای شهوت از توجه به معنای آن که عبارت است از به جریان افتادن خواستن ناآگاه ، به خوبی روشن می شود ، لذا در درون مجالی برای عقل و تعقل نمی ماند ، مانند اینکه انسان در مجاورت هوائی داغ قرار گرفته و بدن او از حرارت شدید متاثر باشد به طوری که تمامی سطوح درون اعصاب و قوای ادراکی او تحت تاثیر آن حرارت شدید قرار بگیرد ، در این حالت ، انسان نمی تواند بالاتر از حرارت رفته و اشراف به آن پیدا کرده و تعقل خود را بجریان بیندازد .

در این جملات مختص اساسی عشق مجازی که از بین رفتن بینایی و بیماری دل است صریحا گوشزد شده است .

مفهوم لغوی عشق و آن مختصاتی که در باره آن دیده میشود مانند اختلالات قوای مغزی و روانی در منابع اسلامی نه تنها ستوده نشده است بلکه همانگونه که در جملات مورد تفسیر ملاحظه میکنیم مورد انتقاد و طرد قرار گرفته است .


ترجمه و تفسیر نهج البلاغه جلد بیستم ص 16 علامه محمد تقی جعفری (ره )


توشه آخرتاختلاسلاشه خوارانشهوات