جرم شناسی .....؟دروغگویی از منظر جرم شناسی و روانشناسی

28 اردیبهشت 1402 - خواندن 25 دقیقه - 5431 بازدید



دروغگوئی از منظر جرم شناسی ?


در بادی امر چنین به نظر می رسد که دروغ و دروغگوئی احتیاج به تعریف ندارد ، زیرا هر سخنی که راست نباشد لامحاله دروغ است و اگر شخص آن را برای منفعت ، یا دفع ضرر و یا ارضای یک میل ، یا انتقام جویی از دیگری و یا کسب شهرت و یا هر انگیزه دیگری ، عالما عامدا ، دانسته و خواسته ، بر زبان جاری سازد دروغ گو است . ولی این بیان ساده ، ماهیت دروغ و تمام عوامل موثر در دروغگویی را کاملا در بر ندارد . گاهی شخص مطلبی را بیان میکند و هیچگونه قصد اغفال و فریب دیگران را ندارد و یا در پی جلب منفعت و یا دفع ضرری از خود یا دیگری نیست سخنان خود را راست می پندارد و موضوع کلام را بر حق می شمارد ، باور دارد که بر خطا نمی رود و خطا نمی گوید و حال آنکه حقیقت غیر از پندار و باور اوست .آیا در این مورد چنین شخص دروغ می گوید ؟ با اینکه سخنان او بر حقیقت منطبق نیست ، او را دروغگو یا دروغ زن نمیتوان نامید ، زیرا او در اشتباه است و تصور باطلی از حقیقت در ذهن دارد و رکن اصلی دروغگویی سوء نیت است . راجع به اشتباه و اقسام آن و آثار حقوقی که بر هر نوع آن مترتب است در کتب حقوقی و فقهی و در تمام رشته های حقوق بحث مفصلی به عمل آمده است ولی در باره ی دروغ که زندگی را بر مردم متمدن دشوار ساخته ، اعتماد فی مابین را از میان برده ، بر دوستیها سایه انداخته ، اذهان را به جای فعالیت در زمینه های سازندگی در مسیر دیگری سوق داده است در مطبوعات فارسی ما بحث علمی از آن به میان نیامده است و اگر هم گفته شده اندک است و نارسا . 

یکی از وجوه افتراق جرم شناسی و حقوق کیفری بر سر همین مسئله دروغ و دروغگویی به گونه های فردی و اجتماعی آن است . حقوق جزا از بحث و تحقیق در باره دروغ و ریشه های آن فارغ است ولی جرم شناسی نمی تواند در برابر این آفت خانوادگی و تربیتی ، این عامل فساد ، عاملی که جامعه را در تاریکی و بی باوری فرو میبرد ، بی اعتنا بماند . با اینهمه حقوق جزا فقط در باره شهادت دروغ ، آن هم در پیشگاه محکمه ، و تازه اگر در رآی دادگاه موثر افتد ، مقرراتی در بر دارد و تمام تلاش قضات دستگاه کیفری از تحقیق و تعقیب و حکم ، از بازپرس و دادستان گرفته تا دادرسان محاکم ، مصروف تشخیص راست از دروغ و صحیح از سقیم می گردد تا ارکان عدالت نلرزد و کاخ آن فرو نریزد . اگر دانشمندان و معلمین اخلاق و دیگران بحثی در این زمینه مطرح نموده اند فقط از رهگذر اخلاقی بوده است و به تجزیه و تحلیل علمی مطلب نپرداخته اند و این راز را نگشوده اند که چرا آدمی دروغ می گوید .؟ بنابراین جا دارد با کلید روانشناسی این مشکل گشوده شود تا بلکه مربیان و اولیا و قضات محترم را به کار آید ، و دیگر محققان را به کنجکاوی آرد که آن را به کمال برند .

بر خلاف پندار نخستین ، به دشواری میتوان تعریف جامع و مانع برای دروغگویی یافت زیرا دروغگویی معلول عوامل متعدد و پیچیده است که نقش هر یک و تاثیر آن در انسان بطور دقیق معین نیست . دسته ای از این عوامل درونی و مربوط به خصوصیات روانی شخص است که در آن میان : دقت ، حافظه ، تخیل ، احساسات ، عواطف ، حسادت ، تلقین پذیری ، تقلید ، تداعی آزاد ، قدرت ابداع ، خودخواهی ، کمبودها ، ارضای یک میل ناشناخته ، اندیشه ی اخاذی ، برای گمراهی آدمی و اجبار او به دروغگویی نقش موثری دارند . دسته دیگر از عوامل مربوط به اجتماع و تعلیم و تربیت و جلب منفعت و دفع ضرر و کسب شهرت و انتقام گرفتن از دشمن و مکانیسم دفاعی فرافکنی و خودنمایی است . ریشه بسیاری از دروغگویی ها ترس است : ترس از مجازات ، ترس از رسوایی و آبروریزی ، ترس از دست دادن منفعت ، ترس از دست دادن مقام و جاهی که دارند ، به دروغ متوسل میشوند برای این که از خود دفع شر کنند و یا از امر نامطبوعی در امان باشند . آنان که از عقده حقارت رنج میبرند به دروغ پردازی و لاف زنی و گزافه گوئی پناه میبرند . افراد سودجو به دروغ متوسل میشوند ، وعده های دروغ می دهند ، تا چند صباحی بیشتر بر مسند خود تکیه زند و حس جاه طلبی خود را ارضاء کند و اطرافیان کثیف خود را بیشتر به نوایی برساند . مرد خائن و زن نادرست و کج رفتار به یکدیگر دروغ می گویند و دم از تقوی و درستی و وفاداری می زنند تا به زعم خود از شری در امان مانند و از حلاوت نامشروع و میوه ممنوعه برخوردار باشند . پدر یا مادر به فرزند وعده دروغ می دهند ، تا او را از سر خود وا کنند و انتظار دارند که چنین فرزندی راستگو و با ایمان بار آید . آیا تنبلی و تن آسیای ، گزافه گوئی ، لاف زنی ، خودنمائی ، خباثت ، نامردی ، پستی ، محرومیت ، نداشتن لیاقت ، ضعف و سستی در دروغ سازی و دروغ پردازی و دروغگوئی نقشی ندارند ؟ آیا به سخنان مصروع یا بیمار هیستریک کوچکترین اعتمادی میتوان داشت؟ خودکامگان ، جاه طلبان بی وجدان ، از خدا بی خبران ، ناپاکان ، ضعیفان و جانیان ، معتادان و منحرفان تا چه پایه میتوانند راستگو باشند ؟ آیا دروغگوئی تاریخی دارد ؟ بشر از چه وقت دروغ گفته است؟ نخستین دروغگو از آدمیان چه کسی بوده است ؟ از چه وقت آدمی دروغ را فرا میگیرد ؟ آیا سن و جنس در دروغگویی اثری دارند ؟ آیا دروغگوئی یک نیاز است یا پاسخ به یک نیاز ؟ آیا دروغگوئی نتیجه ضعف انسانی نیست ؟ آیا دروغگوئی ثمره افراط در کار برای مکانیسم روانی دفاعی علیه اضطراب، به نام فرا فکنی یا برون افکنی نیست ؟ آیا دروغگوئی با تمدن و نژاد و اقلیم و فصول و شهر و روستا ، تاریخ ، فرهنگ ، سنن ، و مقررات اجتماعی هم بستگی دارد ؟؟ صدها مسئله در باره دروغگوئی و جنون دروغ پردازی و شهادت دروغ و طبقه بندی دروغ ها در بزه شناسی و بزه یابی و روانشناسی و تعلیم و تربیت مطرح است که باید اولیاء و مربیان و ماموران تحقیق جنائی ، به خوبی بر آنها وقوف داشته باشند تا در ایفای نقش و انجام وظیفه دقیق خود موفق و در پیشگاه وجدان سربلند و روسفید باشند .

بسیاری از دروغ پردازی ها نتیجه حسادت است . ! دخترکی شاهد نوازش برادر کوچکتر خود بود ، این مادر خود او بود که تا چندی پیش او را نوازش میکرد ناگهان دیگ حسادت دخترک به جوش آمد و او را سخت تحت شکنجه قرار داد چنگال خود را بیرحمانه در اعماق روح او فرو برد . چاره کار چیست و چگونه از این زبونی راه خلاصی میتوان جست ؟ فورا راه حل یافت ، راه حل منحصر به فرد و آنهم دروغ . بی درنگ گفت مامان این بچه ی بد و بی رحم ، طوطی عزیز و زیبای تو را آزرده است ، پرهای او را کنده است ؟! این دروغگوئی ، مادر را به شدت تحریک کرد نتیجه این شد که پسرک بیگناه تنبیه گردید و دخترک از این رهگذر موفق شد و آتش حسادت خود را فرو نشاند . مردم کوته نظر در جامعه کم نیستند خاصه اگر کوته نظری با فرومایگی توام آید حسادت بیداد میکند . خبرهای مجعول و بی پایه یکی بعد از دیگری علیه افراد برجسته و شایسته ، ساخته و پرداخته می شود . ریشه بسیاری از بهتانها و افتراها حسادت است . خوشبختانه امروزه کارشناسان امور تربیتی و قضایی و همچنین نیروی انتظامی در تشخیص موارد اینچنینی دانش لازم را دارند و به راحتی با کارشناسی دقیق متوجه دروغگویی و افتراهای افراد میشوند . هر متهمی برای فرار از کیفر زندان و خودداری از پرداخت غرامت در برابر دستگاه عدالت به دروغ متوسل می شود . و یا افرادی بوده و هستند که با افکار دروغین و واهی خود ، جهت اخاذی از شخص یا اشخاصی در جایگاه شاکی قرار گرفته اند که در قانون جزا به آنان شاکیان حرفه ای گفته میشود. متاسفانه سنگر دفاع از آزادی فردی ، مانع از دروغ پردازی او نیست . و این نماینده قانونی اجتماع و قاضی تحقیق است که با استفاده از امکانات قانونی و دلایل علمی و عملی خود باید ثابت کنند که او دروغگو است . در بسیاری از موارد شاکی هم دروغ گفته است . در اینجا فراست یا عقل سلیم وسیله ای است که مامور تحقیق از آن در کشف حقیقت به نحو احسن و شایسته ای استفاده میکند . به طور کلی باید به متهم دروغگو فرصت داده شود تا هر قدر که می خواهد صحبت کند . دروغگو در اثر پر حرفی و ضد و نقیض گوئی سرانجام ناگزیر می شود حقیقت را بگوید . اصرار و سماجت در دروغگوئی اگر غیر ممکن نباشد قطعا دشوار خواهد بود . تمارض را اگر نوعی از دروغگوئی بدانیم برای اجتناب از قبول امری است که با میل و طبع شخص در موقعیتی که دارد ناسازگار میباشد . لومبروزو می نویسد : پنج یا شش ساله بودم برای اینکه از درس کسل کننده ریاضی با مهارت کامل فرار کنم تمام مردم و حتی پزشکان حاذق را هم گول زدم و آنها نتوانستند پرده از روی تمارض من بردارند . آیا دروغگوئی هنر است ؟-- بعضی دروغگوئی را هنر می پندارند و این تصوری است بر خطا زیرا مهارت داشتن در امری غیر از هنرمندی است . وجه اشتراک هنرمند و دروغگو جنبه خلاقیت این دو شخصیت است ولی وجود افتراق آن دو این است که هنرمند خالق زیبایی و ظرافت و روشنائی و محبت است . دروغگو خالق زشتی و شر و ظلمت و نفاق و درویی و دشمنی است . هنرمند کسی را نمی فریبد و سوء نیت ندارد و هنر او جلوه ای از حقیقت و خلوص و صفا و صداقت است و میتواند جادوانه بماند و حال آنکه دروغگو قصد اضرار دیگران را در سر می پروراند . جامعه هنرمند را مینوازد و از او به نیکی و عظمت یاد می کند و از تماشای آثار هنری لذت میبرد و در صورتی که از دروغگو نفرت دارد و دروغگو زندگی جاوید نمی یابد .

 روایت های مختلف از یک قتل :

من دخترم را نکشتم ؟

 سحرگاه یکی از روزهای پاییز 86 ، زنی با فریادهای پی در پی همسایه ها را خبر کرد و گریه کنان گفت دختر نوعروسش مرده است ، اما این ماجرا با پایان گریه های مادر تمام نشد ، چون کارآگاهان معتقد بودند دختر او به مرگ طبیعی فوت نشده است ، بلکه او را کشته اند . به پرونده قتل این دختر صفحات زیادی اضافه شد و در نهایت این مادرش بود که به قتل دختر جوان اعتراف کرد و پرده از دروغ و دروغ پردازی برداشته شد .

اولین روایت در این پرونده توسط قاضی مربوطه نماینده دادستان تهران بازگو می شود . او با اطمینان انگشت اتهام را به سوی مادر 50 ساله لیلا میگیرد و می گوید : مگر می شود دختری در خواب ، بدون اینکه کسی متوجه شود ، دو روسری را دور گردنش بپیچد و خودش را خفه کند ؟ این مسئله اصلا قابل باور نیست ! او می گوید ، زمانی که بازپرس در جریان قرار گرفت و در محل حادثه حضور یافت ، متوجه شد که لیلا به مرگ طبیعی نمرده و کسی او را به قتل رسانده است . چرا که اولا بدن این دختر هنوز گرم بود و نشان میداد شاید چند دقیقه بیشتر از مرگ او نگذشته است و هیچ کس متوجه شخصی غریبه در خانه نشده .حتی پدر خانواده می گوید درها قفل بوده و زمانی که همسایه ها رسیدند . درها را باز کردند تا آنها وارد خانه شوند ؟ خودکشی نیز در مورد این پرونده کاملا منفی است ، چرا که اگر قرار باشد کسی خودش را بکشد ، قطعا با روسری خودش را خفه نمی کند چون فشار بر عناصر حیاتی بدن به طور ناخودآگاه فرد را وادار به واکنش میکند و دستها شل و از هم باز میشوند ؛ بنابراین هیچکس با این شیوه نمی تواند خودکشی کند . نماینده دادستان ادامه می دهد مسلم بود مادر لیلا میداند دخترش چطور کشته شده است .در نهایت ، زمانی که او را در برابر سوآلات پی در پی قرار دادیم ، مجبور به اعتراف شد . او جزئیات دقیقی از قتل را برایمان توضیح داد و گفت چطور دخترش را کشته است . حرفهای این زن با واقعیت منطبق است ، بنابراین او از نظر ما قاتل است . و اما ؟؟ پدر لیلا رضایت داده و عنوان کرده که از همسرش هیچ شکایتی ندارد . همین بهانه ای شده تا مادر لیلا متهم ردیف اول پرونده ، بگوید قاتل نیست و دلیل ادعایش را رضایت شوهرش عنوان کند . این زن می گوید : هیچ مادری نمی تواند فرزندش را بکشد و من هم این کار را نکردم ، اما نمی دانم چطور ماموران من را قاتل معرفی کردند . این زن در مورد دخترش می گوید : دخترم چند وقتی بود که عقد کرده بود و من هم برای او مقدار زیادی جهیزیه خریده بودم . چطور یک مادر میتواند دختر نوعروسش را که با هزار آرزو بزرگ کرده تا جشن ازدواجش را ببیند ، کمتر از یک هفته مانده به مجلس عروسی به قتل برساند ؟ این زن ادامه میدهد : چند روزی بود که من و دخترم هر روز صبح بیرون می رفتیم و وسایل میخریدیم. میخواستم دخترم را برای مراسم عروسی اش آماده کنم . ماه رمضان بود و قرار بود بعد از این ماه دخترم به خانه بخت برود . تا اینکه شب حادثه فرا رسید ؛ بعد از شام همه ما خوابیدیم . نزدیک سحر بود که من بیدار شدم و وسایل سحری را آماده کردم.بعد از چند دقیقه ، به اطاق رفتم تا بچه ها را بیدار کنم . معمولا دخترم با اولین صدا بیدار میشد . آن روز چند بار صدایش زدم اما بیدار نشد . تا اینکه پتو را از رویش بلند کردم و دیدم 2 روسری دور گردن دخترم پیچیده شده است.گره ها را باز و سعی کردم به او کمک کنم ، اما فایده ای نداشت . دخترم مرده بود . آنقدر ناراحت و عصبی بودم که نمی توانستم خودم را آرام کنم . فریاد میزدم و از همسایه ها کمک میخواستم . وقتی همسایه ها آمدند ، پلیس هم سر رسید . البته من نمی دانم چه کسی ماموران را خبر کرد من آن زمان در حال خودم نبودم . فشار سنگینی را به خاطر مرگ دخترم تحمل میکردم و حالا هم به عنوان قاتل باید در دادگاه حاضر شوم و به سوآلات پاسخ دهم . در حالی که من خودم شاکی هستم و فرزندم به قتل رسیده است و خواهان رسیدگی به این پرونده هستم .

این زن می گوید که در اداره آگاهی به حرفهای او توجه نشده و آنچه پلیس در گزارش خود نوشته است ربطی به او ندارد : من را به اداره آگاهی بردند و سوآلاتی پرسیدند . می گفتند می خواهند راز قتل دخترم را کشف کنند ، اما من را متهم کردند . آنها چند برگه جلوی من گذاشتند و گفتند امضا کن من هم چون سواد نداشتم قبول کردم که انگشت بزنم . بعد هم متهم شدم که دخترم را کشته ام . به من گفتند اعتراف هم کرده ام . مادر مقتوله در برابر این سوآل که اگر او حرفی به ماموران نزده ، چطور پلیس واقعیت هایی را در مورد روابط دختر کشف کرد ، سکوت میکند و سعی دارد با توضیح در مورد آشنایی دختر و دامادش موضوع بحث را عوض کند : دامادم از طریق خانواده اش با دختر من آشنا شد و به خانه ما آمد . او پسر خیلی خوبی بود . کم کم دخترم و دامادم به هم علاقه مند شدند و با هم ازدواج کردند . دختر من خیلی دختر خوبی بود ، نمی دانم چرا این اتفاق برایش افتاد . ؟ این زن پیش از برگذاری محاکمه صحنه قتل را هم بازسازی کرده بود و در آخرین دفاع گفته بود برای حفظ آبروی خانوادگی دست به قتل زده است . او حالا وقتی در برابر این سوآل قرار میگیرد که چطور صحنه را بازسازی کرده ، سکوت میکند : باز هم دروغ می گوید که من نمی دانستم موضوع چیست آنها به من گفتند توضیح بده صحنه قتل دخترت چطور بود و من هم این کار را کردم ... درهرصورت فرار از دست قانون کار بسیار مشکل و حتی لا ممکن است .

ماخذ محاکمه هفته مجله جام جم چهارشنبه 4 آذر 1388 تپش 3

روایتی دیگر :؟ ادعای تعرض به خاطر پول !

آقای غلامرضا بومی _ قاضی بازنشسته در مجله جام جم چهارشنبه 10 آبان 1391 می گوید : در اوایل کارم در دادگاه کیفری یکی از استانها بود که پرونده ای را برای رسیدگی به شعبه ای که من در آن قاضی مستشار بودم ، ارجاع دادند . در این پرونده دختری جوان که منشی یک پزشک بود از او شکایت کرده و مدعی شده بود از سوی پزشک مورد آزار و اذیت قرار گرفته است . پزشکان به دلیل حرفه ای که دارند و قسمی که می خورند افراد بسیار اخلاقگرایی هستند و کمتر اتفاق می افتد دست به کاری خلاف اخلاق بزنند . دختر منشی گفته بود این اتفاق چند ماه قبل افتاده است . یکی از مهمترین مدارکی که میتواند قاضی را در اثبات ادعای تجاوز به علم برساند ، زمان شکایت است . زنانی که واقعا مورد تعرض جنسی قرار میگیرند و شکایت می کنند در شکایت خود تعلل نمی کنند ، حتی اگر تعلیل هم صورت گیرد ، وضع و شرایطی که این زنان دارند آنقدر خاص است که به راحتی میتوان از ظاهر آنها فهمید که چه آسیب روحی شدیدی به آنها وارد شده است . در خصوص این پرونده این وضع حاکم نبود با این حال از آنجایی که پرونده های تجاوز به عنف حتما باید از سوی دادگاه کیفری مورد بازپرسی قرار گیرند و دادسرا در این بازجوئی نمی تواند اظهار نظر کند ، از همان ابتدا من و همکارانم کار تحقیق در این پرونده را آغاز کردیم . ابتدا منشی جوان را به دادگاه فرا خواندیم و خواستیم توضیح دهد که حادثه چطور اتفاق افتاده است . او به من گفت که در مطب بوده که پزشک جوان به او حمله کرده و او را مورد آزار قرار داده است . کمی بیشتر که با دختر جوان صحبت کردم متوجه شدم این دختر از پزشک جوان قول ازدواج گرفته بود . متوجه شدم این شکایت احتمالآ به خاطر به هم خوردن ازدواج است و نه تجاوز به عنف . این دختر مدعی بود پزشک جوان او را مورد آزار قرار داده و بعد به او قول داده باهم ازدواج کنند . این دختر میگفت : وقتی مورد آزار قرار گرفتم پزشک جوان از من خواست که شکایت نکنم و به من گفت که می خواهد با من ازدواج کند و با این حرفش من را از شکایت پشیمان کرد . چند ماه از این ماجرا گذشت و من فهمیدم که پزشک جوان به من دروغ گفته است . او نمی خواسته با من ازدواج کند و به دروغ این حرفها را زده است به همین خاطر هم تصمیم گرفتم شکایت کنم . پزشک جوان که به عنوان متهم وارد دادگاه شد به من گفت که این دختر واقعیت را نگفته و ازدواجی در میان نبوده و این حرفها ساخته ذهن این دختر است . او گفت : من و دختر جوان با هم در مطب بودیم ، او کارهایی میکرد که توجه من را جلب کند و من هم با میل او با دختر جوان رابطه برقرار کردم . او به من اصرار میکرد که با او ازدواج کنم و من به خاطر این که نامزد داشتم قبول نمی کردم ، البته به دختر جوان هم نگفته بودم که نامزد دارم . یک روز نامزدم به مطب آمد و وقتی منشی او را دید و متوجه شد تا چند ماه دیگر باهم ازدواج میکنیم شروع به داد و فریاد کرد و با این رفتار کاری کرد که نامزدم قهر کرد و رفت . زندگی ام از دست رفته بود و نمیتوانستم دیگر نامزدم را که عاشقانه دوستش داشتم ، برگردانم . از خانم منشی خواستم دیگر به مطب نیاید و گفتم که نمی خواهم دیگر با هم کار کنیم . او به من گفت که باید با هم ازدواج کنیم . وقتی دید من بر سر حرفم هستم و نمی خواهم با او ازدواج کنم از من خواست که مبلغ پنجاه میلیون تومان به او پول بدهم ، این حرفش را هم قبول نکردم و او هم من را تهدید کرد که شکایت می کند . حرفش را جدی نگرفتم با این حال چند روز بعد پلیس به سراغم آدم و من را بازداشت کرد . این دختر می خواهد از من اخاذی کند . من با او رابطه داشتم ، اما به میل خودش بود . من او را مجبور نکردم . بعد از چند ماه تحقیق متوجه شدیم که پزشک جوان واقعیت را گفته و دختر منشی برای این که پولی به دست آورد با پزشک جوان رابطه برقرار کرده است و زمانی که دیده نمی تواند پولی به دست آورد ، شکایت کرده است . آن دو به جرم رابطه نامشروع محکوم شدند ، اما تجاوزی در کار نبود . از آنجائی که مجازات تجاوز اعدام است ، بنابراین باید دلایل کاملا واضح و روشن باشد و با هر ادعایی نمیتوان متهم را محکوم کرد ، ضمن این که در تقریبا 95 درصد موارد ادعاهای مطرح شده درست نیست به همین خاطر هم دقت فراوانی در این زمینه می شود و دادگاه های کیفری که متشکل از پنج قاضی در هر شعبه است کار تحقیق و رسیدگی را انجام می دهد . بنابراین اتهامات کذب که ناشی از جعل محض باشد و پرداخته افسانه بافان و دروغ پردازان است .این دیوانگان اعم از آن که خردسال باشند یا سالخورده ، از یک نوع قدرت تخیل خلاقانه در جعل ماجرائی کامل در زمینه سرقت ، تجاوز ، اعمال منافی عفت ، هتک ناموس برخوردارند ، گاهی از قصه ای که می پردازند از متجاوز نام نمی برند و آن را مجهول باقی میگذارند و پیداست برای چه با یادداشت رمزآسائی به معرفی اجمالی عامل اکتفا می کنند . اما اغلب با بی پروائی از عامل جرم به صراحت نام می برند اماغافل از این که در مقابل جرمشناسان . و کارشناسان خبره ی قضائی که آخرین ایستگاه است قرار خواهند گرفت .

از بحثی که گذشت مسلم گردید : دروغ و فریب ضد حقیقت است . دروغ سنگر سست و متزلزل و ناپایداری است که فرد بی ایمان برای دفع ضرر و خطر بدان پناه میبرد که چون فرو ریزد خطر و ضرر دوچندان گردد . دروغ و فریب از هر کس و از هر مقام که باشد زشت و ناپسند و از رذایل محسوب می شود .

دروغگو ایمان ندارد ، دروغگو ضعیف ، نامرد ، ترسو ، تنبل ، و طالب منافعی است که استحقاق آن را ندارد . دروغگویی نشانه حماقت است نه زیرکی ، زیرا دروغگو آنقدر روشن بینی ندارد که بتواند این نکته را دریابد که دیر یا زود پرده از روی حقیقت برداشته می شود ، شرمندگی و ناکامی برای او باقی می ماند و یا عمری را باید در ناراحتی بگذارند و مساعی فراوانی صرف نماید تا دروغ او افشا نشود . دروغ خود مبتنی بر بی اعتمادی و دشمن اعتماد است . بنابراین دروغ برای دروغگو بسیار گران تمام می شود زیرا وی در پی جلب منفعتی ناچیز ، حیثیت و آبروی خود را بر باد میدهد ...


منبع:

دکتر مهدی کی نیا مبانی جرم شناسی جلد دوم




جرم شناسیدروغگوئی شاکیان حرفه ای قانون جزادروغگوئی از منظر جرم شناسی