دلهایی خراب در شهرهایی آباد ؟ !

15 اردیبهشت 1402 - خواندن 8 دقیقه - 174 بازدید




دلهایی خراب در شهرهایی آباد !
قرنها است که روی زمین ساختمانها و کاخ های مجلل و قصرهای باشکوه با استحکام و زیبایی های خیره کننده ، به عنوان مسکن هایی برای انسانها بوجود آمده است ، ساده لوحان فراوانی را هم به اشتباه انداخته و آنان را وادار کرده است که گمان کنند استحکام و زیباییهای آن کاخها و خانه های کذایی نشان دهنده ی استحکام شخصیت و زیباییهای اخلاق ساکنان آنها هم می باشد ! این ساده لوحان وقتی می خواهند در باره ی تمدن و فرهنگ تصوری داشته باشند . در ذهن آنان جز همین امور فریبنده و سنگهای صیقلی و مجسمه هایی بی جان از کسانی که چند روزی مشغول حق کشی ها بوده و قهرمان نامیده شده اند ! آهن پاره هایی که فقط با ابعاد مادی آدمیان سروکار دارد و پارکها و باغهای زیبا و وسایل زندگی تجملی و غیرذالک چیزی نقش نمی بندد . جای بسی شگفتی است که وقتی عده ای از تمدن شناسان و صاحب نظران فرهنگ های باستانی دو عدد کاسه سفالین یا سکه های رایج دوران باستان و یا یک وسیله آدم کشی را از زیر زمین ها در می آورند ، آنقدر خوشحال و به هیجان می افتند که گویی جهان هستی در اختیار آنان قرار گرفته و برای بشریت چنان گام بزرگی برداشته اند که دیگر روی زمین ظلمی بوقوع نخواهد پیوست و کسی حق کسی را ضایع نخواهد کرد . در صورتی که یقینی است که اگر انسان صاحب نظر پس از کوشش و تلاش فراوان به حل یک مسئله حقوقی و یا اخلاقی و یا سیاسی سازنده برآید که به سود بشر باشد و دردی از دردهای او را درمان کند ، کمترین توجه جامعه را به خود جلب نمی کند ! به هرحال از برکت تمدن و تکامل ! هنوز بشر در قربانگاه هواهای خود سرگرم قربانی کردن عالیترین ارزشها به عنوان وسیله در راه بدست آوردن بی ارزشترین خواسته های خود به عنوان ترقی میباشد . زیرا متاسفانه از دیدگاه عده فراوانی از تمدن شناسان و صاحب نظران فرهنگها ، صرف انرژی های مغزی و صرف اوقات گرانبهای نوابغ در راه آباد کردن و زیبا ساختن قصور و برجها و دیگر تجملات مادی انسانها و حتی وسائل نابودی آنان ، مقدم بر صرف آن انرژی ها و وقتها و نبوغ ها برای وصول به شناختن طرق تکامل شخصیتی انسانها و تقلیل جهل های پشت پرده ی علمهای صوری و گریه های زیر پرده های خنده میباشد ؟! 
 به هرحال ، امروزه بعضی از جوامع به جهت زیباییهای ساختمانها و پارکها و نظم امور زندگی و عدم تزاحم افراد آنان با یکدیگر و پیشرفت تمام وسایل زندگی در حد خیره کننده ، [ ارواحی خشک و نومید و زندگی جامد که نه برای لذایذش اصالتی وجود دارد و نه دردهایش از روی انگیزه های منطقی است ] از اینکه در ارواح مردم جامعه ی آنان چه میگذرد و یا چه میتواند بگذارد ، چنان در غفلتند که گویی اصلا موضوعی به عنوان روح و روان برای آدمیان مطرح نمی باشد . هرگز نباید چنین تصور کرد که آنچه به عنوان آرمانهای زندگی برای انسانها مطرح است ، در آن جوامع برای شهروندان تامین شده است پس دیگر جایی برای نگرانی در باره زندگی مطلوب بشری وجود ندارد . !! برای اثبات اشتباه اینگونه تفکر میتوانیم اشاره کنیم به شماره ی خودکشی های نگران کننده ، خصوصا در میان جوانان که بهار زندگی خود را سپری می نمایند! و تنهایی و گسیختگی سالخوردگانی که گویی از جامعه ی بشری طرد شده اند و در آسایشگاهها منتظر کسانی هستند که از سوی آنان اندک مهر و محبتی ببینند ؟ نه فرزندانی به سراغ آنان میروند و نه دیگر خویشاوندان . به اضافه ی این امور برای انسان محقق لازم است که وارد درون آن کاخها و خانه های کذایی مجلل شود تا ببیند مردم برای رهایی از افسردگی و یکنواختی حیات خویش چه موسیقی های دلخراش و ضربه ای را گوش می دهند و یا سرگرم بازی با حیوانات به اصطلاح خانگی هستند . ! با نظر به این نابسامانی ها در محاسبه ی تمدنها و فرهنگها ، بیماریهای جدید جسمانی و روانی را به حساب آورد ؟! بنابراین باید نخست در باره آبادیهای دلها و سلامت عقول انسانها بیاندیشیم ، سپس در پیشبرد استحکام و زیباییهای قالبهای مادی مانند تجمل گرایی و دیگر وسایل زندگی گام برداریم . ( هر انسانی میتواند از دو راه یکی را برگزیند : یا احیاء تمایلات عالیه و زندگی انسانی و یا آزادی بی قید و شرط غرائز و حیات حیوانی . به عبارت دیگر یا آدمی مسخر و مطیع شهوات خود باشد یا شهوات را مطیع و مسخر عقل و انسانیت خویش سازد . ) " اشتباهی که متاسفانه بر اغلب انسانها حکومت میکند ؟ این است که خیال می کنند که ارضاء نامحدود غرایز میتواند سرچشمه خوشبختی و سعادت باشد در صورتی که چنین امری خود ، غرائز را نابود می سازد و سرانجام همانگونه که اشاره شد به انهدام و خودکشی فرد و جامعه منجر می گردد " ( امیرالمومنین علیه السلام در خطبه صد و بیست ونهم در این باره علت اعراض از دنیا را بیان فرموده است که عبارت است از ارزیابی حقیقی دنیا و مشاهده ی آن با چشمی که شایسته آن است ) از اینجا معلوم می شود که اکثریت قریب به اتفاق مردم واقعا دنیا را نشناخته اند و با بصیرتی که باید در آن بنگرند ، آن را مورد توجه قرار نداده اند . و الا میفهمیدند که اگر بخواهند به این دنیا به عنوان آخرین منزل بنگرند و آن را هدف تلقی کنند ، در آخر کار یا در موقع وصول به آگاهی لازم خواهند فهمید که : 
دنیا چو حباب است ولکن چه حباب ....نه بر سرآب، بلکه بر روی سراب .... آن هم چه سرابی که ببینند به خواب ....آن خواب چه خواب ؟ خواب بدمست خراب ..
 اگر انسانها به این اندیشه می رسیدند که در ارتباط با دنیا [ که عبارت است از تعیین موقعیت حیات در جهان هستی و برآوردن خواسته های بعد طبیعی ] اصالت با انسان است نه موجودات و وسائلی که حیات طبیعی را تامین مینماید ، آنان نیز مانند علی بن ابیطالب علیه السلام اصالت را به شخصیت انسانی خود می دادند ، نه به زرق و برق و تجملات زندگی دنیوی که بدون از کار انداختن شخصیت جو امکان پذیر نمی باشد . بنابراین ، ما میتوانیم یک اشتباه بسیار بزرگ را مرتفع بسازیم که دامنگیر عده ای فراوان از مردم گشته و بلکه متاسفانه گاهی عده ای از صاحب نظران را هم به انحراف فکری می اندازد [ که اعراض از دنیا یعنی چه ، مگر میتوان در این دنیا بدون اهتمام در امور حیات طبیعی زندگی صحیح و سالم و مستقل را بدست آورد ؟ ] طریق رفع اشتباه همان است که امیرالمومنین علیه السلام بارها در سخنان مبارکشان فرموده است که دنیا وسیله است نه هدف ، یعنی اگر کسی بخوبی از ارزش و عظمت شخصیت خود اطلاعی داشته باشد و ماهیت و ارزش حیات دنیوی را بجای آورد ، هرگز شخصیت خود را که طبیعتش جاودانگی است ، قربانی وسائل دنیوی رو به زوال نمی کند . نه اینکه حیات دنیوی را پشت سر بیندازد و اعتنائی به حیات طبیعی ننماید . زیرا این گونه تفکر و رفتار ضد مشیت بالغه ی خداوندی است که این دنیا گذرگاه بسیار باعظمت و پر معنی برای عبور به ابدیت تعبیه فرموده است .
زیباییهای اخلاقدلهای خراب شهرهای آباد