روانشناسی ؟ امید به زندگی

6 اردیبهشت 1402 - خواندن 6 دقیقه - 487 بازدید


امید به زندگی ( گفتار فلسفی )

مصلحت انسانها در این است که از آینده خود بی خبر بوده و از فردای خویش بی اطلاع باشند تا چراغ امید در نهادشان فروزان بماند ، به امید زندگی کنند ، چراغ های عظیم اجتماع را با نیروی امید بگردانند و با امیدواری و دلگرمی ، به فعالیتهای وسیع حیاتی ادامه دهند . اگر کسی بداند دوسال دیگر به بیماریی مبتلا می شود که پیشگیری و درمانش غیر ممکن است و قطعا بر اثر آن باید بمیرد از همین امروز خود را مرده می پندارد ، افسرده و دلسرد می شود و از زندگی مایوس می گردد . ولی همین انسان بر اثر ناآگاهی و بی خبری از آینده ی خود در تمام دوسالی که مهلت دارد به امید زندگی میکند ، خوشدل و شادمان است ، با امیدواری وظایف خود را به درستی انجام میدهد و باقی مانده عمر را در کمال نشاط و مسرت میگذراند . " کارن هورنای میگوید " ترس عبارت از عکس العملی است متناسب با خطری که با آن روبرو هستیم خطری که واقعا وجود دارد . در صورتی که اضطراب، عکس العملی است کاملا بی تناسب با خطر ؛ یعنی خطری که تصوری است و فقط ناشی از توهم است . مثلا مادری از یک جوش کوچک صورت بچه اش یا از مختصر سرماخوردگی او دچار نگرانی می شود و فکر میکند بچه اش خواهد مرد ؟ حالتش حالت اضطراب است ولی اگر به خاطر بیماری شدید بچه اش مشوش گردد در اینجا واکنش او ترس است .! دیر زمانی است که روانشناسان و روانکاوان بحث نگرانی را مورد توجه قرار داده و در کتابها و پژوهشهای خود آورده اند و به وسیله تجزیه و تحلیل حالات روحی و برسی ماده ی نگرانی ، راه هایی را برای مبارزه با آن ارائه نموده اند . البته استفاده از آن راه ها در پاره ای از موارد اثر مفید می گذارد و نگرانی را بر طرف میکند یا لااقل از شدت آن می کاهد.ولی در زمینه نگرانیهای شدید ، برنامه های روانی ، نقش موثری ندارند ، نمیتوانند طوفان درونی انسان خود باخته را فرو نشانند ، و به ضمیر بی قراری ، سکون و آرامش بخشند . ؟ نگرانی های غیر عاقلانه و بی مورد نشانه ی فکر ناسالم و روان نامتعادل است و نتیجه ای جز رنج و ناراحتی ببار نمی آورد . بدبختانه در تمام جوامع بشری کم و بیش کسانی یافت میشوند که دچار این حالت روحی هستند ، اسیر تخیلات و اوهامند ، اغلب اندیشه خطر در سر می پرورانند ، و خویش را در معرض بدبختی و سقوط احساس می کنند و بر اثر آن در زندگی دلسرد و بی نشاطند و با تلقین مداوم ، رفته رفته مزاج سالم خود را علیل و فرسوده می کنند . ؟ نگرانی های تخیلی با نگرانی های عاقلانه از جهات مختلف تفاوت دارند . نگرانی موهوم ، شخص را از تفکر و تعلق باز می دارد و غرق اوهام و تخیلاتش میکند و نگرانی عاقلانه ، نیروی خرد را بکار میاندازد و آدمی را به جستجوی راه علاج وامیدارند ، نگرانی موهوم ، بر خطرات زندگی می افزاید و نگرانی عاقلانه خطر را کاهش می دهد . نگرانی موهوم ، باعث اختلال جسم و جان می شود و نگرانی عاقلانه تا جایی که میسئر است از اختلال جلوگیری میکند ، خلاصه ، نگرانی موهوم ، آدمی را از درک واقعیت ها ی زندگی دور میکند و نگرانی عاقلانه آدمی را به واقعیتها متوجه میسازد. بعضی از روانشناسان نگرانی موهوم را اضطراب نامیده و نگرانی بجا و عاقلانه را ترس خوانده اند . " وقتی علل اضطراب خاطر را بر روی کاغذ بیاوریم ملاحظه میکنیم که به طور عموم غالب آنها مبهم ، نامشخص ، و بی اهمیت است . ترازنامه آشفتگیها و نگرانی های ما در بیشتر حالات چنین تنظیم میشود : 40 درصد ، مصیبتهایی است که هرگز پیش نخواهد آدم ، 30 درصد مربوط به غم های گذشته و آینده است که غمگساری همه ی جهانیان تغییری در آنها نخواهد داد ، ۱2 درصد موضوعات جزئی و بی اهمیت است ، 8 درصد ممکن است واقعا مایه ی تشویش و اضطراب باشد . " افرادی که اسیر وهم و تخیل میباشند اغلب اوقات ، ضمیری آشفته دارند و بر اثر نگرانیهای موهوم ، نا آرام و بیقرارند. اینان برای هر قسمت از زندگی ، دورنمای وحشتناکی در ذهن خود می سازند ، با تخیل ! آتش نگرانی و تشویش در دل می افروزند، خود را تسلیم شعله های سوزان آن می کنند ، و قرار و آرام را از خویشتن سلب می نمایند . اما کسانی که طرز تفکرشان عاقلانه است پیرامون اوهام و تخیلات نمیگردند و تنها در مواقعی آشفته خاطر و نگران میشوند که با حادثه ای ناگوار برخورد نمایند و با خطر واقعی مواجه گردند . البته این قسم نگرانی که آدمی را برای چاره جویی و حل مشکل به تحرک وا می دارند لازمه ی سلامت فکر و توازن اندیشه است .


تخیلاتنگرانی و تشویشامید به زندگیاضطراب مصلحت مردم