بررسی میزان تاثیر اعمال دستورالعمل های یادگیری سازمانی بر بازاریابی تجاری و الکترونیکی محصولات داخلی جهت غلبه بر واردات غیر ضروری

اگرچه در حال حاضر صحبت از یادگیری سازمانی رایج است، این مفهوم هنوز با سردرگمی مفهومی احاطه شده است.مشخص نیست که چگونه می توان مفاهیمی مانند یادگیری، دانش و فعالیت های شناختی را در سازمان ها به کار برد. برخیاز نویسندگان سعی کرده اند با بیان نقش افراد در یادگیری سازمانی، مشکلات مفهومی و هستی شناختی را بگشایند. با اینحال، این هنوز به یک تحلیل مورد توافق منجر نشده است. هدف از این مطالعه معرفی یک چارچوب یکپارچه است کهفرآیندهای مدیریت دانش (ایجاد دانش، اشتراک، ذخیره سازی و مستندسازی و کسب)، قابلیت نوآوری (محصول، فرآیند،بازاریابی و عملکرد سازمانی و سازمانی (کیفیت عملیاتی، مالی و محصول) را یکپارچه می کند. سپس به طور تجربی تاثیرفرآیندهای مدیریت دانش (KMP) بر قابلیت نوآوری (IC)، تاثیر IC بر عملکرد سازمانی (OP) و تاثیر KMP بر رویOP از طریق واسطه (IC) را آزمایش کنید. نتایج نشان داد که جهت گیری کارآفرینی محرک قوی نوآوری الکترونیکیخدمات و فروش محصولات ،به عنوان تسهیل کننده نوآوری عمل می کند و تاثیر مثبتی بر عملکرد سازمانی دارد. یکی دیگراز کمک های نظری این مطالعه به قابلیت یادگیری سازمانی، تایید میانجیگری آن در نوآوری خدمات و عملکرد سازمانیاست. مدیریت باید سازمان خود را فعال تر و خلاق تر کند و به طور مداوم ایده های جدید را ترویج کند. شرکت های قدیمیبا همکاری فی مابین شرکت های دانش بنیان با بهره بری از دانش متقابل باید به حفظ و ارتقای دائمی جهت گیریکارآفرینی توجه بیشتری داشته باشند. گرایش به سوی پیشگامی و ریسک پذیری می تواند مزیت ذاتی این خدمات تجاریدانش بر باشد.